کجایی سبزترین رزمنده دنیا؟

استاد شهیدم؛ جانباز شهید، عارف عظیم، دکتر محمود رفیعی، بازخواهی گشت در صبح ظهور میدانم. تا طلوع موعود... کجایی سبزترین رزمنده دنیا؟

کجایی سبزترین رزمنده دنیا؟

استاد شهیدم؛ جانباز شهید، عارف عظیم، دکتر محمود رفیعی، بازخواهی گشت در صبح ظهور میدانم. تا طلوع موعود... کجایی سبزترین رزمنده دنیا؟

سیره شهدا و ما ........!!!!

  

 

بنام خدای شهیدان و جانبازان

  

 

 

شهید حسین بیدخ در  سال 1342 در دزفول متولد و در فروردین 1361 در عملیات فتح المبین به شهادت رسید 

 

این شهید عارف 19 ساله دست نوشته هایی دارد که زبان حال امروز ماست... زبان حال بی خیالیهای امروز ما ... روزمرگیهای امروز ما ... فراموشی وظیفه در امروز ما .... ادعاهای امروز ما ... 

  

 

او می گوید :      

  

فراموشم مکن  

از دردی بزرگتر در هراسم ، از رنجی بزرگ در وحشتم. از اینکه برایم بگریی یا بخندی بی خیالم. اما از اینکه فرداها،در کوره راهها در شادیها، در جشنها، در مسیر بزرگ زندگی بدست فراموشیم سپاری در وحشتم. وحشتی که زندگی را برایم مرگ می کند و آخرت را نیز برایم دنیا . 

 

 

حس می کنم شهیدان روزی از یاد می روند!  

برادر چیزی نداشتم، پیامی نداشتم، اما با رفتنم از دردی بزرگ بر خود مینالم، حس میکنم فرداها، در راهها وقتی زمان گذشته را از یاد می برد و آینده فراموشکدة گذشته میشود شهیدان از یاد میروند.  

 

  

یاد من راه من است   

اینکه میگویم از یادم مبر، برادر منظورم این نیست که گورستان را منزلگاه من بدانی و هر شب جمعه در آنجا حاضر شوی و گریه کنی ! برادر، یاد من راه من است . 

   

  

پیشگویی !  

از اینکه فرداها اینهمه خون برادرانم که نوید دهندة هزاران لاله در بهاران فرداست، از یاد رود بیمناکم. از اینکه فرداها به ضعیفان نَرِسَند، ثروتمندان مالکان زمین شوند، ضعیفان درد کشیدگان روزگار گردند، شهیدان از یاد رفتگان شوند، خون شهیدان به استهزاء گرفته شود، زندگی در آن دنیا برایم تار میشود . 

 

منبع جملات شهید : http://rounash.com/?p=2182 

 

   

 

همسنگر بسیجی نوشت :   

 

حالا ما کجاییم که ادعای عمار حضرت ماه بودن کنیم ؟ کجاییم که آرزوی شهادت کنیم؟ عمارها چگونه اند؟ شهدا چگونه اند ؟ ما چگونه؟  حالا وقت آن است که خجالت بکشیم 

 

راست گفتی شهید بیدخ ... ما زودتر از آنچه که باید فراموششان کردیم ... شهدا را یعنی شما را فراموش کردیم ... دلخوش کردیم به گلزار شهدا رفتن ... خود را رهرو شهدا پنداشتیم ... دستها را هم بلند کردیم و گفتیم اللهم ارزقنی توفیق الشهادة فی سبیلک ...اما سیبلک چه بود نفهمیدیم ... راه کجاست؟ فقط میدانیم که راه را شما گشودید و آسفالت کردید اما ما حتی زحمت پیمودن آن جاده را تا آخر به خود ندادیم ...   

ما از شما زیاد گفتیم اما از سیره شما نگفتیم ... سیره شهدا... همان متاع فراموش شده امروز ... شهید بیدخ!  باقی الشهدا را تنها گذاشتیم تا در انزواها بپوسند ... حتی از دشمنان آنها حمایت هم کردیم... بیمناک بودی شهید ... به جایی وصل بودی که بیمناکی را خبر میگرفتی ... درست بود ... بیمناک از وضعیت ما و باقی الشهدا ...جانبازان، گمنامان در انزوا شدند ... 

 

شهید بیدخ گاهی از دست خودی هم خوردیم .... فرزند شهید هم دیدیم که حامی خائنین ایثارگران بود ... بیمناک بودی از آینده ... آینده ای که من در آن زندگی نه که مردگی میکنم ..چون زندگی بی شهدا ننگ بود... زندگی ما بی شهداست اگر با شهدا بود یاران و همرزمان شهدا را تنها رها نمی کردیم و بسنده نمی کردیم به تنها، تاسف خوردن و بی خیال رد شدن ..................... 

 

راست گفتی شهید بیدخ و راست گفت شهید آوینی که ما زمین نشینان عادات سخیفیم ...................  

  

    

 

ان شاالله نوشت : 

 

کمی اکسیژن ... کمی تنفس ... در این فضای سنگین ... پوسیدم خدایا ... کمی تعهد و کمی انجام تکلیفم آرزوست... کمی انسانهای مخلصم آرزوست .... کمی نشنیدن شهدا شرمنده ایمم آرزوست ... کمی تنها اظهار تاسف نکردنم آرزوست ... کمی کم شعار دادنم آرزوست ... کمی لااقل سکوت کردنم آرزوست ... کمی عملم آرزوست ... کمی به خود آمدنم آرزوست ... خدایا عطا کن ... عطا کن ... عطا کن ... زنان و مردان جبهه ام آرزوست ... آسایش باقی الشهدایم آرزوست .... خفه شدن یاوه گویانم آرزوست ... خفه شدن حامیان دشمنان ایثارگرانم آرزوست ... با یزید محشور شدن خائنین بنیاد شهید با یزیدم آرزوست ... هدایت فرزندان شهید فریب خورده توسط بنیاد ضدشهیدم آرزوست .... به زمین گرم خوردن تهمت زنندگان و تهدیدکنندگانم آرزوست...به تیر غیب گرفتار شدن زریبافانم آرزوست ... آمین رب العالمین ... میدانم پروردگار شهیدان که دور نیست آن روز ... 

 

    

 

یادنوشت:      

 

8 آبان و شهید فهمیده و قیصر امین پور ... انسانهای بزرگ... همچو اینانم آرزوست...  

 

  

 

در آینده نوشت

 

صریح و شفاف با آقای سجاد شاکری فرزند شهید 

 

    

 

 

لطفا جهت نظر دادن به قسمت بالای پست مراجعه کنید.





 

 

 

 

 

 

نظرات 15 + ارسال نظر
سید مجتبی یکشنبه 8 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 08:47 ق.ظ http://vamandeh12.blogfa.com

بسم الله الرحمن الرحیم
هر مکتبی برای پیشرفت و تکامل خودش احتیاج به خون شهیدان زمانش دارد تا بتواند خود را به سوی ملکوت سوق دهد.

فرازی از وصیتنامه شهید غلامرضا جوادیان

یادگاری از یک شهید یکشنبه 8 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 01:02 ب.ظ http://arezoonaghashan.persianblog.ir

سلام بر همسنگر دلاورم
مرا هم همه ی آرزو هایت آرزوست
شهید بیدخ دیده بود این روزها را
جای پای دشمنان بر خونها را
جای زخم خنجر از پشت خودی هارا
.
.
.
مهدی جان
بیا که آمدنت را برایم آرزوست

میلاد یکشنبه 8 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 04:07 ب.ظ

بابا کلی ما منتظر بودیم صریح و شفافتو با سجاد شاکری عزیز بخونیم
چی شد؟
خدائی عاشقشم

اولا سلام

گفتم که در آینده نوشت

به زودی .........................

خوش به حالتان که عاشقشید!!!!!!!!!!!!!!!!!

مجتبی دوشنبه 9 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 09:10 ق.ظ http://delnebeshteh.persianblog.ir

سلام خواهر گرامی
همین امروز نذر کردم که مبلغی رو به حساب سرور عزیزم دلاور رفیعی نژاد بریزم تا انشاءالله مشکلم حل شه...
انشاءالله!
ممنون از اطلاع رسانی

پایگاه بسیج شهید علی غلامپور مقدم دوشنبه 9 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 10:52 ق.ظ http://shahid-gholampoor.blogfa.com/

سلام بر خواهر ارجمند!!!

سلام بر شهید بیدخ و سلام بر همه شهیدان!
وسلام بر شهیدان زنده! جانبازان جامانده از غافله عشق! نه بهتر است بگویم! افلاکیان خاک نشینی که مدّتی مهمان ما هستند تا کثافات دنیا خفه مان نکند! وو چه خوب عدّه ای درند دسترنج این بهشتیان را میدهند!

و سلام بر جانباز مظلوم محمّد رفیعی نژاد....!

اللهم احفظ قائدنا،زعیمنا،امیرنا،سیّدنا و مولانا امامناالخامنه ای

تاظهور!

یاعلی!

کجایی سبز ترین بابای دنیا دوشنبه 9 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 10:59 ق.ظ

نکنه از آقای شاکری میترسی که همش میگی آینده نوشت!
خیلی مشتاقم بدونم از کسی که نمیشناسیش چی میخوای بنویسی؟
ما که شما رو میشناسیم...
اما شما رو نمیدونم؟

سلام

به به آقای شاکری..از بنیاد ضدشهید چه خبر؟

آقای شاکری خیلی اطلاعاتتتون از دنیای رایانه و اینترنت ضعیفه آخه بعضی سایتها مثل بلاگفا آی پی هر کسی رو که کامنت میذاره ثبت میکنه و برای مدیر وب محفوظه البته بلاگفا این امکان رو نداره . البته تو همین بلاگفا هم میشه آی پی رو درآورد البته اگر وارد باشید. بنده تا حدودی واردم در ضمن یه مهندس کامپیوتر هم در خانه همراهمه. پس سعی نکنید دروغ ایترنتی درکنید به قول برره ایها. تو چند کامنتی که گذاشتید 2 آی پی وجود داره یعنی از 2 کامپیوتر استفاده کردید. آی پی هر2 مشخصه. این آی پی تکراریه . همون آی پی قبلی شما

خودتی جناب.........

اوصیکم به سیره پدر ....همه ما اوصیکم به سیره شهدا

سعادت بزرگی نصیبتون شده که منو میشناسید...نصیب هرکسی نمیشه ..قدر بدونید

میخوام بنویسم که توهم تهمت دارید و عقده مظلوم نمایی

خدا هدایتتون کنه که در سنگر دشمن مشغول ؟؟؟

حالا چرا اسم وب منو نوشتید؟کار خوبی کردی چون ما بیشتر از شما به راه پدر شهیداتان و شهدای عزیزمان پایبندیم

یاحق

جامانده در اروند دوشنبه 9 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 12:29 ب.ظ http://881229.blogfa.com

سلام همسنگر
بی خیالی معنی نداره... من ... شما... هرکسی به اندازه توانش باید مبارزه کنیم...
روزی بود که میدونستم و کاری نمیکردم ... ولی الان...
سکوتم رو شکستم... دلم از کم کاری عده ای که کنارم هستن و ساکت نشستن پره...
شهدای باکری کجا رفتن؟! چطور رفتن؟! چرا رفتن؟!
آه .............................. که چقدر حرف داشتن ...

ستارگان خاکی دوشنبه 9 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 12:34 ب.ظ

سلام

ممنون از حضور پر مهرتون.
التماس دعا

لاله های زهرا دوشنبه 9 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 06:22 ب.ظ http://lalehayezahra.blogfa.com

سلام/خدا قوت
راه شهدا رفتنی ست شنیدنی نیست...
ما رو هم دعا کنید...

مهمان خدا دوشنبه 9 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 07:12 ب.ظ http://mehmanekhoda.blogfa.com/

سلام الله

زیبا بود

مخصوصا آخرش که خودتون تحلیل ارائه دادید

فدایی ولایت دوشنبه 9 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 11:14 ب.ظ http://www.shafaat114.blogfa.com

سلام

خداقوت


شهیدان را شهیدان می شناسند...

ملتمس دعا - یاعلی

حدید سه‌شنبه 10 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 02:17 ق.ظ http://www.hadidemandegar69.blogsky.com

کربلا رفتید خیلی یاد من کنید، به امام حسین بگید این بنده روسیاه کربلا امد قدر کربلا را ندونست، یک بار دیگه بطلب بیاد زیارتت،
اینم یک یادگاری و نکته از من به شما:
بین الحرمین رفتید به دو گنبد دقت کنید وقتی پرچم گنبد امام حسین تکان میخوره پرچم گنبد سقای کربلا ساکن و آرام است، ادب تا این حد...........، وقتی این موضوع را دیدید یک سلام هم از طرف من به دو بزرگوار بدهید، وقتی برگشتید نتیجه اش را به من بگید
امام جواد رفتید برا جوونا دعا کنید از جمله بنده
اگه میتونید سعی کنید ی mp3 یا موبایلی که بتونید مداحی گوش کنید ببیرید روضه حاج منصور وسط بین الحرمین ادم دیوونه میکنه،
من که خودم تا قبل اینکه به کربلا برسم میگفتم ما که نجف اینجوری کردیم کربلا میترکونیم و ..... ولی وارد بین الحرمین که شدم دو تا گنبد را دیدم لبخندی رو لبهام امدو خدا را شکر کردم که بالاخره دیدم ولی اون حالتی که میخواستم بریزم بهم را در خودم ندیدم، هرچی روضه خوندیم با بچه ها اونی که میخواستیم نشد( دوست داشتیم اونجا با روضه خوندن جونمون بالا بیاد ولی نشد که نشد) حاج آقایی میگفت روایت هست که امام حسین پرده ای جلو چشمان زائراش میندازه که نتونن تصور کنن و بهم بریزن، دوست نداره مهموناش بهشون سخت بکذره .....
منم چونم گرم شد سرتونو درد ابردم
یاعلی


مهدی سه‌شنبه 10 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 08:28 ق.ظ http://jodaeeha.blogfa.com

سلام همسنگر بسیجی ام خوب هستین
درباره با کامنت شما با اجازتون همان را یک پست کردم و با توضیحاتی در منظر عام گذاردم تا هر کسی که تشخیص وظیفه میدهد اقدام نماید منتظر حضورتان هستم
خداوند شما را ماجور قرار دهد
اگر از احوالات ایشان خبر جدیدی هم دارید بفرمائید
در ضمن وبلاگ جانبازان شیمیائی هم مطلبی را از قول یکی از مسوولان بنیاد شهید در باره دروغ بودن ادعاهای این جانباز محترم اپ کرده که نظرتان در آن مورد هم راهگشا خواهد بود
موفق باشید و التماس دعا

خط شکن سه‌شنبه 10 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 11:41 ب.ظ http://www.cagey.blogfa.com

بسم رب الخودم... !

کجایند مردان بی ادعـــــــــــــــــــــــــــا؟؟؟
از خون جوانان وطن لاله وطن لاله وطن لاله دمیده .....

سلام...
تو فزند شهید نیستی بلکه فرزند شهیدانی.....
وبلاگ خیلی قشنگی داری خوشحالم که عده ای هستن که شهدایمان رو فراموش نکردن اگر چه خود از داشتن شهیدی در خانواده بی نصیبند....
منتظر حضورتم رفیق
یا علی

کربلایی چهارشنبه 11 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 03:56 ق.ظ http://karbalaey110.blogfa.com/

سلام[گل]

یاد آن روز بخیرِِ‌،این همه دیوارنبود[گل]
این‌ چنین‌ بر رخ‌ دل‌، گرد غم‌ یار نبود[گل]
چشم،‌بی‌ واسطه‌ آن‌ روزخدارامی‌دید[گل]
حیف‌ شد چشم‌ دلم‌،لایق‌ دیدار نبود[گل]
می‌شکستیم‌ پل‌ فاصله‌ راباهر گام‌[گل]
بین‌ ما و شهدا فاصله‌ بسیار نبود[گل]
داغ‌ دل‌ بود و غم‌ جاری‌ ایّام، ولی‌[گل]
روی‌ آیینه دل‌ این‌ همه‌ زنگار نبود[گل]
کربلا بود، خطر بود،خدا با ما بود[گل]
زندگی‌ بود، ولی‌،این‌ همه‌ تکرار نبود[گل]
کاش‌ می‌ریخت‌،تمامیّت‌ این‌ فاصله‌ها[گل]
کاش‌ بین‌ من‌ ودل‌ این‌ همه‌ دیوارنبود[گل]

موفق وکربلایی باشید[گل]

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد