کجایی سبزترین رزمنده دنیا؟

استاد شهیدم؛ جانباز شهید، عارف عظیم، دکتر محمود رفیعی، بازخواهی گشت در صبح ظهور میدانم. تا طلوع موعود... کجایی سبزترین رزمنده دنیا؟

کجایی سبزترین رزمنده دنیا؟

استاد شهیدم؛ جانباز شهید، عارف عظیم، دکتر محمود رفیعی، بازخواهی گشت در صبح ظهور میدانم. تا طلوع موعود... کجایی سبزترین رزمنده دنیا؟

بازهم اثرات تابش انوار طلایی بنیاد شهید!!!

 

در هفته مردی و مردانگی، هفته بسیج: 

 

بازهم کوتاهی ها و جنایتهای بنیاد ضدشهید بر علیه ارزشی ترین انسانهای روی زمین: 

 

دل سوخته مادر شهید بروجردی  

  

 

به گزارش مشرق به نقل از فارس، روایت زیر ماجرای دیدار جمعی از خادمین شهدا و اعضای ستاد مرکزی راهیان نور با مادر سردار شهید «محمد بروجردی» فرمانده سپاه کردستان است؛ خادمین شهدا به بهانه راه‌اندازی اردوی راهیان نور شمالغرب به دیدار این مادر شجاع و سربلند رفتند اما حرف‌هایی شنیدند که شاید تصورش را هم نمی‌کردند؛ حرف‌هایی که از دل سوخته این مادر بزرگوار حکایت داشت؛ 

در حاشیه اتوبان شهید محلاتی، خانه‌ای است که مادر پیر شهید محمد بروجردی، فرمانده بلندآوازه سپاه کردستان در آن زندگی می‌کند. وارد خانه می‌شویم، مادر دیوارهای پکیده را نشان می‌دهد و می‌گوید «به آقایان بگو اگر خانه خودتان هم این طوری بود تحمل می‌کردید؟» بعد جمله‌ای دردناک‌تر می‌گوید «مثلاً خانواده شهیدیم! هیچ کس به ما سر نمی‌زند».

به او می‌گوییم «مادر داریم راهیان نور شمالغرب را راه می‌اندازیم تا مردم، محل شهادت آقا محمد شما را هم ببینند» دوباره بغضی می‌کند و می‌گوید «6 سال است کسی مرا به آنجا نبرده» بعد متوجه می‌شویم کسی هم نیست که حتی پنج‌شنبه‌ها این مادر عزیز را به گلزار شهدا ببرد.

او به قاب عکس گوشه اتاق که محمد از آن لبخند می‌زند، نگاهی می‌اندازد و ادامه می‌دهد «شب‌ها از تنهایی و هر سر و صدایی می‌ترسم». به او گفتیم «محمدتان که مواظبتان است، چرا می‌ترسید؟» پاسخ می‌دهد «اتفاقاً همسایه‌مان خواب دیده بود که محمد با اسلحه بالای پشت بام ایستاده و از من و خانه مراقبت می‌کند»....
  

 

 http://shafaf.ir/fa/pages/?cid=84902 

 

همسنگر بسیجی نوشت: 

ببخشید مادر، ما میدونیم که مادر شهیدی و تاج سری اما بلد نیستیم حرمت تاج سر نگه داریم میدونی چیه آخه کلاً ما مشغله زیاد داریم، گاهی از دوروبر میشنویم که اوضاع بنیاد خوب نیست ها اما خیلی باور نمی کنیم و با گفتن جملاتی از قبیل بنیاد به همشون میرسه، من خودم دیدم، مگه میشه بنیاد نرسه، حتما یه جای کار فلان جانباز و خانواده شهید ایراد داره که بنیاد قبول نمیکنه، حتما دروغ میگن و جانباز و خانواده شهید نیستند، زریبافان مرد خوبیه!!!!! و .... چرت و پرتهایی از این دست وجدان خودمون رو برای مدتی راحت کنیم... 

مادرجان ببخشید ما 5 شنبه ها میریم سر مزار پسرت دیگه، به خودت کار نداریم...آدرسشم دقیق بلدیم؛ قطعه 24؛ ردیف جلوی شهید چمران، تا دلت بخواد هم شعار بلدید بدیم ... مرد عمل هم قصه است... 

یه چیز دیگه رو هم بدون مادر! مسئولین قبلی بنیاد از فرط رسیدگی به شماها وقت نداشتن، به خاطر این فرصت برای شما یکی نداشتن. الان هم مسئول فعلی بنیاد ضدشهید به اسم زریبافان داره کار فرهنگی میکنه و دیگه اصلاً وقت نداره و  یه تیم از بچه های ساده شهدا دوروبرش جمع کرده که هواداریشو بکنن مثل سجاد شاکری که به اسم زریبافان قسم میخوره و نهایت وظیفه خودش میدونه که این چهره زشت رو تلطیف کنه....بسوز مادر که سوختن بخش مهم زندگی شماست... بسوز که اگه نسوزی چیکار کنی... 

حالا بیان شعار بدن و مارو متهم به دروغگویی و منفعت طلبی کنند!!!  

 

نمیدونم چطوری ارزشها و شهدا و ایثارگران با عشق به زریبافان که دشمن درجه یک ایثارگران بدبخته یکجا جمع میشه!!!! بعد بگن تهمت می زنید!!! 

 

عشق به زریبافان با عشق به شهدا و ایثارگران جمع شدنی است.....؟!  

 

آنها که ماندند باید کار زینبی کنند رو هم بیخیال مادر ...... 

 

 

شهید بروجردی یادنوشت:  

مکان شهادت شهید بروجردی، سه راه نقده است یعنی وقتی از ارومیه میخواید برید به مهاباد، بین راه به سه راهی می رسید که دست راست میره به نقده.... اسم 3 راه نقده برای مردم آذربایجان غربی نامی است مساوی با شهادت و خون و وحشت و ... . شهرهای جنوبی استان آذربایجانغربی کردنشینند مثل مهاباد و پیرانشهر و بوکان و سردشت و تا حدودی نقده .... شهر پیرانشهر با جبهه معروف حاج عمران که به عمق کردستان عراق میره هم در این مسیره ....  

شهید بروجردی در این نقطه به کمین گروهک کومله برخورده بودن... اینجا محل شهادت بسیاری از رزمندگان و حتی بعد از جنگ، بچه های سپاهه... 

هنوز هم وقتی برای دیدار از زادگاهم؛ ارومیه به آذربایجان میرم و برای سرکشی از فامیل در شهرهای مختلف  از مهاباد و 3 راه نقده رد میشم یاد اون روزهای کودکی می افتم که این جاده ها بسته بود و جولانگاه کومله ... اما آزادی و امنیت امروزشون خونبهای خونهای زیادیه.. یاد روزی افتادم که در گذر از این جاده به کمین کومله افتادیم ..دشمنی که در داخل خاک میهن بود ... اما آشنایی کامل پدر به زبان کردی نجاتمان داد...(در این استان کردها آذری بلدند و برخی آذریها هم کردی بلدند) آنها به هیچکس رحم نمی کردند ... هنوز وحشت اون لجظه ها رو به وضوح در ذهن دارم .... امنیت برقرار شد اما یادمون رفت کیا این کارو کردند ....فقط  قابشون کردیم زدیم به دیوار و اسمشونو گذاشتیم رو خیابونها ....... اما کجای زندگیهامون جای واقعی گرفتن؟؟؟؟ 

  

 

تعجب نوشت:  

خانواده شهید بروجردی و همسر و فرزندانش ..........؟؟؟؟!!!!  خبر از این مادر ندارن ؟؟؟؟ که لااقل ببرنش گلزار شهدا ؟؟؟!!!!

 

زخم دل نوشت: 

کوچه هایمان را به نامشان کردیم که هرگاه آدرس منزلمان را می دهیم بدانیم از گذرگاه کدام شهید با آرامش به خانه میرسیم، نکند عکسشان را ببینیم و عکسشان عمل کنیم(که میکنیم)... 

  

بیزارنوشت:  

بیزارم از جمله شهدا شرمنده ایم ...این جمله راهی است برای فرار از درد وجدان و فرار از پذیرش هر تکلیف و مسئولیتی.... 

  

تکلیف نوشت: 

شهدا مکلفیم و ان شالله آماده به انجام ....اگر بیخیال سیره شما باشم با وجدانم نمیتونم کنار بیام ... شهدا آماده ام ... کاری به کسی ندارم ...از زمینیها الگو نمی گیرم که مرد عملند یا نه ...که اگر اینگونه باشم  از هیچ بودن به هیچ ترین می رسم ...مرا با کسی کاری نیست ...من با شما هستم ... سیره شما ...سیره شهدا ....شهدا بسم الله ... در این راه، چراغ راهم ولایت است و بس ...شاید به این طریق فقط به گرد خاک پایتان رسیدم.... خدا کند....

  

تاسف نوشت: 

متأسفم برای اونهایی که فکر میکنند شهدا خیلی هم آسمونی نبودند و با کمی تلاش میشه بهشون رسید....!!!! شهدا رو نشناختید!! کمی به سیره اونها نگاه کنید و سیره خودتون .....اونوقت: میان ماه من تا ماه گردون / تفاوت از زمین تا آسمان است ........   

وای بر اونهایی که فقط ظاهرند و ظاهر و ظاهر و ظاهر .... تیپهای خودتعریف کرده مخصوص !!!! و هرکی غیر مثل خودشون بود رو پرتاب میکنن از دایرشون به بیرون !!!! 

وای بر اونهایی که شهدا رو به تیپ و لباس و ظاهر خاص تعریف کردند و ....دیگران رو تخطئه ..... شهدا رو نشناختید .... نشناختید .... نشناختید .... ماهم نشناختیم ...اما میدونیم که گیر این جزئیات نبودند ....خوش به حال اونهایی که فهمیده اند شهدا که بودند و سیره اونها چی بود ...

 

  

 لطفا جهت نظر دادن به قسمت بالای پست مراجعه کنید.





 

 

 

نظرات 11 + ارسال نظر
علیرضا دوشنبه 30 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 06:53 ب.ظ http://emame110.blogfa.com

آخرین باری که طوفانی شدیم
پیش پای عشق قربانی شدیم
باز هم یک روز طوفان میشود
آنچه میخواهد خدا آن میشود
سلام،
با دو وبلاگ به روزم،
1- haqiqatemahz21.blogfa.com
emame110.blogfa.com - 2

در دو وبلاگم منتظرم البته اگر قابل بدونید؟

رد پاهایی که روی دلم می ماند دوشنبه 30 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 07:39 ب.ظ http://www.only-for-allah.blogfa.com

سلام

امیدوارم حالتون خوب و خوش باشه

رد پاهایی که روی دلم می ماند به روز شد

http://www.only-for-allah.blogfa.com

به رسم و عادت پروانگی برای شادی باغ آرزوهاتون دعا میکنم

در پناه خالق نیلوفران آبی

مکتب بسیج دوشنبه 30 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 08:29 ب.ظ http://www.maktabebasij.blogfa.com

سلام خدا قوت
ببخشید اشتباهی به یکی از پست های قدیمی تون رفتم و کامنت گذاشتم.
وبلاگ ارزشی داری خدا حفظتون کنه
التماس دعا یا علی

هاشمیان چهارشنبه 2 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 10:54 ق.ظ http://www.labeyk.ir

سلام.
با عنوان " قدرت نمایی قوه قضائیه!! " به روزه هستم.

رد پاهایی که روی دلم می ماند چهارشنبه 2 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 09:37 ب.ظ http://www.only-for-allah.blogfa.com

سلام

امیدوارم حالتون خوب و خوش باشه

رد پاهایی که روی دلم می ماند به روز شد

http://www.only-for-allah.blogfa.com

به رسم و عادت پروانگی برای شادی باغ آرزوهاتون دعا میکنم

در پناه خالق نیلوفران آبی


ردپاهایی که روی دلم می ماند جمعه 4 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 02:37 ب.ظ http://www.only-for-allah.blogfa.com


السلام علیک یا ابا عبدالله
وعلی الارواح التی حلت بفنائک
علیک منی جمیعا سلام الله
ابدا ما بقیت و بقی اللیل و النهار
و لا جعله الله آخر العهد منی لزیارتکم
السلام علی الحسین
وعلی علی بن الحسین
وعلی اولاد الحسین
وعلی اصحاب الحسین

سلام ، امیدوارم حالتون خوب و خوش باشه

پیشاپیش فرارسیدن ماه محرم

ماه پیروزی خون بر شمشیر رو خدمت شما تسلیت عرض می کنم

رد پاهایی که روی دلم می ماند به روز شد

http://www.only-for-allah.blogfa.com

به رسم و عادت پروانگی برای شادی باغ آرزوهاتون دعا میکنم

در پناه خالق نیلوفران آبی



مهندس منتظر جمعه 4 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 06:18 ب.ظ http://it-entezar.blogfa.com

سلام

در ختم قرآن با ما همراه باشید

یاحسین[گل]

نقطه ی رهایی شنبه 5 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 06:53 ق.ظ http://noghteyerahayi.blogfa.com

به وسعت همه گریه ها دلم تنگ است
برای خیمه سبز حسین دلم تنگ است
قسم به پرچم مشکی روضه ارباب
برای دیدن کرب و بلا دلم تنگ است

سلام دوست عزیز
به روزم
التماس دعا...[گل]

مهدی شنبه 5 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 07:40 ق.ظ http://jodaeeha.blogfa.com

سلام خوب هستین ؟
چقدر نوشت نوشت نوشتین؟
چه میشود کرد؟اینقدر گرفتاریها زیاد است که حتی وقت هم نمی کنیم بیائیم به همسنگران بسیجی مان سری بزنیم مادر محترم شدها که جای خود دارد باید کفش و کلاه کنیم و حضورا برسیم خدمتشون ...واقعا که چقدرکم همتیم ...خوم را می گویم...
شما که اصلا به ما سر نمی زنید مگر اینکه دعوتتان کنیم
خب حالا دعوت می کنیم تشریف بیاورید با مطلبی تحت عنوان بسیجی یعنی حاج قاسم سلیمانی به روز هستم (فک رکنم با وجه تسمیه وبلاگ شما هم نسبتی داشته باشد)
التماس دعا

ایلیا شنبه 5 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 02:03 ب.ظ http://www.bazmeiliya.blogfa.com/

سلام .وبلاگ جالبیه مخصوصا قسمت شهدای فتنه اگه دوست داشتین به وبلاگ من سر بزنید

شهدا و ولایت/دلنوشته شنبه 5 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 07:17 ب.ظ http://shohada-velayat.blogfa.com/

سلام خدا قوت
«خدا را رو شکر محرم تو دوبار دیدم آقاجون»

با مطلبی تحت عنوان «جرج جرداق مسیحی از رهبر ایران می گوید» به روزم
التماس دعا یاعلی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد