کجایی سبزترین رزمنده دنیا؟

استاد شهیدم؛ جانباز شهید، عارف عظیم، دکتر محمود رفیعی، بازخواهی گشت در صبح ظهور میدانم. تا طلوع موعود... کجایی سبزترین رزمنده دنیا؟

کجایی سبزترین رزمنده دنیا؟

استاد شهیدم؛ جانباز شهید، عارف عظیم، دکتر محمود رفیعی، بازخواهی گشت در صبح ظهور میدانم. تا طلوع موعود... کجایی سبزترین رزمنده دنیا؟

عیدت مبارک ای مردترین مرد ....

 

بسم رب الشهدا 

  

عیدتان مبارک قهرمانان به غربت نشسته میهنم 

 

 

 

خسته، شکسته، ........اقامت در مکانی که نامش آسایشگاه جانبازان است 

 

روی تابلوی آسایشگاه نوشته اند : بیمارستان روان پزشکی !!!!

 

مردانی که دیروزشان، غرورشان، غیرتشان، مردانگیشان تمام ایران را به دوش میکشید.....امروزشان خسته و شکسته است 

 

حتی به یاد نمی آورد چندصباح در جهاد فی سبیل الله رزمیده است  

 

درون آسایشگاه جایی است که برای افسردگی تمام عمر ظرفیت دارد 

 

محیطی دلگیر با سکوتی سرد و سنگین 

 

و مردانی که نامشان جانباز اعصاب و روان است 

 

به قامتشان که نگاه میکنی.....تمام مردانگی را خلاصه می یابی ..... 

 

شکستند تا نشکنیم..... افتادند تا بایستیم  

 

یکی بازویش را نشان داد : گوشتی روی استخوان نبود اثر خمپاره بود ......گفت من و همه رفقام فدای چادرت خواهرم......... 

 

خجالت کشیدم .... تو چقدر مردی .... 

 

قامتهای مردانه ای که امروز رنجور از دردها و اجحافها هستند

 

او تحت پوشش بنیاد شهید است اما از عهده مخارج زندگی بر نمی آید.... 

 

مردی هست که حسرت دیدار خانواده را دارد ........رهایی.... ترکش کرده اند .... 

  

قامت هنوز تنومندش نشان از  پهلوانی دیروزش دارد اما امروز از همه گریزان است ....هیچ نمی گوید .... کلامی ....فقط می گریزد ....دوربینها و حرفهای ما که هیچ سهمی در انقلاب و جنگ خونین نداشتیم برایش بی معنی است ....به مضحکه میگیرد حرکاتمان را ..........حق داری برادر ...حق داری ...چرا سهم تو بعد از  تمام مردانگیها، تنهایی و زجر و درد بود؟ ...... 

 

پلکان خوبی هستی برادر ...نمیخواهی از شانه هایت بالا بروند برای دنیای دونشان ..اما چون ساقه ات شکسته، دست و بالت رو می بندند و از نخاعت بالا می روند  

 

تو نمیتوانی نفس بکشی اما آنها از همان ریه های از بین رفته و شیمیایی ات آخرین اکسیژنها را میگیرند تا بیشتر نفس دنیوی بکشند    

 

تو را جانباز نمی نامند در بنیاد شهید........!!!  همسرت ترکت کرده ....مشکل اعصاب و روان داری، از کار افتاده ای ....در چند سالگی؟ چهره ات هنوز جوان است ....جوان شکسته.............

سهم تو ؟ تنهایی؟! گذران زندگی با فطریه؟! سهم تو...........؟!  

 

میدوی تا ثابت کنی که رزمیده ای ....اما چشمهای بصیرت رزم بسته است...بنابراین تو محو میشوی و دیده نمیشوی .... 

 

جانباز هوشنگ سواری، بدون درصد، گذران زندگی با فطریه

 

 آسایشگاه و مردان مرد ..........اعصاب و روان، هیچ ندارم برای گفتن ...قامتهای خمیده تان را که میبینم ...سکوت سنگینتان...حافظه های ضعیفتان ....قدرت تکلمم را میگیرد ....مبهوت مردان مردم .....مردترین مردان ....مردانی که مردانگی دیگر مردان در برابر مردانگیشان رنگ می بازد .....اگر بین آنهای دیگر مرد هست پس اینها که اند؟ اگر اینان مردند پس دیگران که اند؟  

 

نه نه نه ....مرد فقط شمایید....مردانگیهای دیگر رنگ می بازد ....   

 

برادر حق نبود ....انصاف نبود اینگونه رها شوی ...انصاف نبود حسرت دیدن خانواده بر دلت بماند ....انصاف نبود که نامت را روانی بگذارند ..... انصاف نبود تنها و مجرد بمانی....انصاف نبود که رها شوی ...تنها بمانی ....سهم تو از ما چیست ؟ سهم ما از تو ؟ 

 

میخواهم با دیدنت گریه کنم اما اشکهایم هم مبهوت مردانگیت شده اند و شوکه....آخر ای مرد برخیز که محتاج توایم .....دیروز محتاجت بودیم ....امروز هم محتاجت هستیم .....برای همیشه تاریخمان محتاجت هستیم....برخیز مرد ...نگریز از ما .... قسم بر سرخی خون همرزمان شهیدت که ناسپاس نیستیم ....بگذار اختلاس کنند و در آرامشی که ناشی از ناآرامی توست غرق شوند ....اما اما اما  

 

ما ما ما ما ما میخواهیم بسوزیم .....برادر میخواهم بسوزم چون تو را رنجور میبینم.... شاید مرا برای سوختن انتخاب کرده اند .....   

  

 

میدانی مردترین مرد؟ تکیه گاهت کجاست و سو سوی امیدت؟ ملجأ و پناهت؟ 

 

میدانم که میدانی، آن ماه زیبا 

 

آن که بیش از ما دوستت دارد، آن که بیش از ما دوستش داری 

 

 

 

چون او را داری بر تمام نامردیهای دیگران لبخند میزنی 

 

 

سال نو می شود اما عید ندارم من. سال نو برایم معنا ندارد وقتی مردان مرد در رنجند 

 

برادرم ....برادر جانبازم ..... 

 

برایت از طلا تختی، مسیری رو به خوشبختی، برایت صبر ایوبی، حیاتی مملو از خوبی، برایت شاد بودن را، آزاد بودن را، رفاقت را، صداقت را، اگر خواهی محبت را ........ صمیمانه دعا کردم.    

 

برایت یک بغل گندم، دلی خشنود از مردم، برایت یک بغل مریم، که مست از می شوی هردم، برایت قدرت آرش، که دشمن را زنی آتش، برایت سفره ای ساده، حلال و پاک و آماده، برایت یک غزل احساس، دوبیتی های عطر یاس، برایت هرچه خوبی هست... صمیمانه دعا کردم.      

 

  

پیش کش باد به یک رنگیت ای پاک ترین
آخرین بیت در این دفتر باقی مانده..........
تا ابد مردترین باش و علمدار بمان.........
با توام ای یل نام آور باقی مانده............

  

 

تیر آرش در کمانم،نام ایران بر زبانم، سرکشم چون کوه آتش، آتشم آتشفشانم، چون سیاوش پاک پاکم، همچو رستم پهلوانم، کاوه ام من تار و پود کاویانم، من زماد و کورشم من مازیارم، بابکم ایرانیم من وارث آزاد گانم و ..... تمام اینها را  کناری بگذار من وارث خون شهیدانم.........

 

عیدتان مبارک قهرمانان به غربت نشسته میهنم 

 

پهلوانان نمی میرند، چون اباالفضل پهلوان است 

 

تا ابد نام جانبازان با اباالفضل جاودان است. 

  

 

اگر بتوانم غمی از درونت بکاهم عید خواهم گرفت .... 

 

سال نو مبارک مردترین مرد .........  

 

پاکی و مهر به یادگار مانده سرزمینم بر تو ای مردترین مبارک   

 

برگزاری مراسم نوروز در تخت جمشید و رژه هدیه آوردندگان 

 

   

یادگار نیاکان بر تو ای مردترین مرد مبارک  

 

یادگار نیاکان بر سپاسگزاران ایثارگران و تمام دوستان سایتی و وبلاگی ارزشی مبارک

  

 

 خوش آن زمان که برآید به یک کرشمه دوکار، 

یکی ظهور امام و یکی شروع بهار  

التماس دعای فرج   

 

  

 

 

 لطفاً جهت نظر دادن به قسمت بالای پست مراجعه کنید 





 

 

 

اقدام فوق ارزشمند شهرداری کرج در تکریم شهدا

 

اقدام فوق ارزشمند شهرداری کرج در تکریم شهدا  

 

  

حدود یک سالی است که کوچه ها و خیابانهای شهرمان کرج، مزین به تابلوهای زیبای شهیدان شده است.  

 

شنیده بودیم و دیده بودیم که گاهی در تهران هنگام تعویض تابلوهای کوچه ها که به نام شهید بوده، عنوان شهید را در تابلوی جدید حذف کرده اند ....اما در شهر ما.... 

 

اما در شهر ما کرج، همه تابلوهای کوچه و خیابانها را تعویض کردند و  آنچه جایگزین شد باورکردنی نبود......... 

 

خیابانهای شهرمان مزین شد به تصاویر شهدا 

خیابانهای شهرمان مزین شد به تصاویر شهدا

 خیابانهای شهرمان مزین شد به تصاویر شهدا  

 

     

هرکجای کرج که بروید با این تابلوهای زیبا روبرو خواهید شد....  

تصویر شهید پای تابلو میخکوبت میکند : شهید مجید کیان، تولد 1347، شهادت 1361 فکه، و جمله زیبایی از امام: شهید نظر میکند به وجه الله   

 

  

تابلو میخواندت تا لحظه ای بایستی و به آن چهره زیبا بنگری او کیست؟ شهید شهید شهید. او که روزی رفت تا بمانی و تو اکنون هستی چون او رفته ...  

 

گفتم کجا؟ گفتا به خون       گفتم چرا؟ گفتا جنون       گفتم که کی؟ گفتا کنون     

گفتم مرو، خندید و رفت .............

  

تصویر شهید میخواندت به سالهایی که چندان هم دور نیستند .... میروی به فکه؛ کانال کمیل و گردان حنظله، آنجا که مرحوم سپهر می گوید : نشون به اون نشونه *عطش نعره میکشه *پنج روزه تشنه مونه*پنج روزه که میجنگیم *کشته میشیم، می میریم*بی سیم میگه: عقبگرد* ولی عقب نمیریم....

 

 

تصویر شهید میخواندت به شلمچه و 3 راه شهادت، آنجا که سوختند سوختند سوختند پروانه ها برای شمع حسین ع، هر جا رو که می بینی، دلاوری افتاده، هر جا جگر گوشه یه مادری افتاده.....

 

تصویر شهید میخواندت به کردستان سرزمین سرهای بریده، سرهای بریده، سرهای بریده برای مسلخ عشق حسین ع تا شاید بدانی چرا امروز سرت را راحت بالا گرفته ای و نامت ایرانی سرفراز است...

  

 

تصویر شهید میخواندت به مجنون تا دنبال پیکر صورت محو شده حاج همت بگردی تا شاید خودت پیدا شوی... 

  

  

چهره بی نهایت زیبایش میخواندت به : و ناگهان صدایی* صدای سرد سوتی*و ناگهان خمپاره*و ناگهان سکوتی*رضا یهو نعره زد*بی شرفا اومدن* ماسکو بذار مرتضی*که شیمیایی زدن*سینه ام پر از آتیش شد*چشمامو هم گذاشتم* اومد یه شیمیایی* ماسک، ولی نداشتم*لبخند زدم و گفتم* ماسک نداریم رضا *نعره کشید حرف نزن*نفس نکش مرتضی* چفیه تو، آب بزن *حمله شیمیاییه* گفتم داری جوک میگی* قمقمه ها خالیه.................   

 

تصویر شهید پای تابلو میخکوبت می کند: یاد خاطره خانم وهاب زاده می افتی: مثل برگ خزان بچه ها افتاده بودن رو زمین، رفتم بالای سر زنده ها قمقمه رو گرفتم جلوی دهنش اما با صدای ضعیفی گفت به اون یکی بده تشنه تره، دویدم سمت اون یکی اما اونهم گفت و اشاره کرد به یکی دیگه، رفتم سراغ اون یکی دیگه، منو مرتب پاس دادن به آخری که رسیدم قبل از خوردن آب شهید شد، برگشتم به قبلی بدم دیدم شهید شده، به قبل تر از اون اما اونهم شهید شده بود ......تا به همون نفر اول رسیدم اونهم شهید شده بود ...همه شهید شدن بدون خوردن آب...   

 

خدایا ........ کربلا کجاست؟  چه صحنه ای دیدی بانو ! و به حق، ما رأیت الا جمیلا.......

آب، آب، آب، آب زخمی است که از کربلا به ایران آمده است ...........   

 

     

نام شهید میخواندت به جمله امام : شهدا در قهقهه مستانه شان و در شادی وصولشان، عند ربهم یرزقونند....شهید مسرور است از  می ناب  

 

 

نام شهید چیزی به گوشت میخواند: میخواهی مسرورم کنی؟ به دنبال شهدایی؟ سراغ همرزمانم برو، باقی الشهدا را دریاب، همانان که نامشان جانباز است، نامشان شیمیایی است، نامشان ویلچری است، نامشان اعصاب و روان است....... میخواهی مسرورم کنی؟ باقی الشهدا را دریاب ....... تنها و دردمند چشم انتظارتانند باقی الشهدا ..... 

  

 

 

یادم باشد و یادت نرود  که :   

 

کوچه هایمان را به نامشان کردیم که هر گاه آدرس منزلمان را می دهیم بدانیم که از گذرگاه کدام شهید با آرامش به خانه می رسیم. نکند عکس آنان را ببینیم و عکس آنها عمل کنیم! 

 

  

سپاس نوشت: 

سپاس و قدردانی ویژه از جناب آقای سیدعلی آقازاده شهردار بسیجی کرج که در طی 2 سال و اندی  که شهردار هستند اقدامات ارزشی و عمرانی فراوانی انجام داده اند. قابل توجه  مسئولینی که اقدامات ارزشی و مثبت بسیاری از عهده شان برمی آید اما توجهی نمی کنند. گرچه انجام چنین اقداماتی ممکن است با سنگ اندازیهای بسیاری مواجه شود اما مسئولین خیلی کارها می توانند انجام دهند و لیکن..... بقیه جمله را خودتان در ذهنتان بخوانید.   

  

 

کاش بعضی ها همچون آقازاده، آقازاده بودند. سپاس برادر. دعای شهیدانمان همیشه به همراهت.

      

  

 انعکاس این پست در سایتهای : 

 

بی باک نیوز، حریم یاس، مرصاد 20دات کام. جانبازنیوز 

 

  

                                             لطفاً جهت نظر دادن به قسمت بالای پست مراجعه کنید



                          

  

 

 

 

پیروز انتخابات و انگشتهای جوهریمان در چشم دشمنان

 

آنها که گفتند به خاطر رهبرم آمدم .........  

 

آنها که گفتند به خاطر رهبرم آمدم .........  

 

آنها که گفتند به خاطر رهبرم آمدم .........  

  

ما برای پرسیدن نام گلی ناشناس چه سفرها کرده ایم چه خطرها کرده ایم  ....

 

ما برای آنکه ایران خانه خوبان شود رنج دوران برده ایم .... 

 

ایرانمان آباد از نام شهیدانمان 

  

   

انتخابات مجلس

 

از اونجایی که تو این مملکت همه سیاستمدار و اقتصاددان و مورخ و جامعه شناس و مردم شناس و کلاً مسلط به تمام علوم انسانی هستند و در کوی و برزن و کوچه و بازار و مترو و تاکسی و اتوبوس و میوه فروشی و صف نانوایی و ...اقدام به ارائه تحلیلهای نه چندان علمی میکنند همسنگر بسیجی هم به فراخور اندکی تجربیات سیاسی در طی سالیان گذشته حق خود میداند که نظر و تحیل ارائه دهد با این توضیح که قصد اهانت و جسارت به مردم عزیزمون رو ندارم و احیاناً نمیخوام به ناحق، نامزد یا طیف و اهالی شهری و ... رو بکوبم. پیشاپیش این توضیح رو داشته باشید.  

 

نکته مهم: خیلی خوبه که آدم انقدر آگاهی داشته باشه که خودش انتخاب کنه و مرتب نگه : میگن فلانی فلانه میگن فلانی فلان لیست رو توصیه کرده و ....انقدر آگاهی داشته باشه که بدونه مثلا فلانی، اون چهره قبلی نیست و اقدامات منفی داشته بعدها....یعنی سیاسی باش تا عوام نمونی.... 

 

 

قطع نامه پایان انتخابات همسنگر بسیجی : 

 

1- اولاً دست مردممون درد نکنه که شرکت کردن بخصوص اونهایی که اگر هم قصدشو نداشتن گفتند به خاطر رهبرم... 

 

2- اونایی که شرکت نکردن خجالت بکشن از اون پیرزن و پیرمردی که زیر بغلشونو گرفته بودن و آوردنشون. 

 

3- مردم تهران بازم دیگران از شما سربلندتر شدند چون مشارکتتون (48%) پایین بود برید از مردم  چهارمحال و بختیاری و ایلام یاد بگیرید. 

 

4-مردم تهران نتایج خوب بود اما موندم  واقعاً یه جاهایی رأیهای ؟؟؟ دادید. مردم تهران رأی به علی مطهری یا به قولی نماینده تمام عیار فتنه در مجلس؟!  شاید یه عده فکر کردن پسر شهید مطهریه و خبر از عملکردهاش ندارن! میگم باید سیاسی بود همینه تا ....

 

5- مردم تهران واقعا نمیدونم چرا به توکلی رأی دادید اونهم رأی بالا!!!! چند ساله که تا تونسته با دولت مخالفت کرده و همیشه ناراضی از دولته و حتی عالی ترین اقدامات دولت رو زیر سوال میبره. اینهمه اصلح وجود داره مگه قحط الرجاله که مجبور باشیم به بعضیها رأی بدیم. شاید کسانی که بهش رأی دادن هنوز تو حال و هوی 7 میلیون رأی انتخابات ریاست جمهوری دوره خاتمی هستن که توکلی آورد ...اما اونایی که رأی دادید لطفا بیدار بشید توکلی نماینده طیف حزب الله و ولایت به اون معنا نیست قابل مقایسه با مثلاً حدادعادل نیست. 

 

6- مردم تهران واقعا نمیدونم چرا به آقای رسایی رأی کمی دادید!!! واقعا انصاف بود؟ تنها کسی که در مجلس جلوی همه بی عدالتیها می ایسته. 

 

7- مردم تهران مگه قرار نشد به ساکتین فتنه رأی ندید؟ رأی به مطهری و باهنر و .... 

 

8-مردم تهران واقعا نمیدونم رو چه حسابی به خانمها رهبر و آلیا و افتخاری رأی دادید؟ چه عملکرد مثبتی ازشون دیدید تو مجلس؟ چیکار میکنن؟ جزو نمایندگانی که میان و میرن و کارت میزنن. هر سه رو میشناسم.  

 

9-مردم تهران رو چه حسابی به بذرپاش رای بالا دادید؟ بالاتر از رسایی؟ انصافه؟ نه. مدیریت بذرپاش در سایپا زمانی که بسیار هم کم سن و سال بود افتضاح بود. آدم حزب اللهی و درستیه اما اصلح ترینها وجود دارن. عادت داریم یکی رو ببریم تا اوج و اون یکی رو بفرستیم به قعر زمین. بذرپاش با آقای احمدی نژاد اومد به دولت و علی رغم شعارهای آقای احمدی نژاد مبنی بر عدم پارتی بازی و ....بذرپاش کم سن و سال چند سال پیش، شد مدیر عامل سایپا، مدیر عامل پارس خودرو، رئیس سازمان ملی جوانان، روزنامه وطن امروز رو هم لطف کرده بهشون دادن مال خودشون نبود. اول انقلاب و جنگ نیست که دیالمه ها و  باکریها و همتها و باقریها همه زیر 30 سال بودن. با اونها قابل مقایسه نیست الان. چقدر خوب بود از همون بچه های ناب جنگ برای شرایط ویژه کشورمون استفاده میکردیم اما کلاً گویا ما هم برای اونها تاریخ انقضاء تعریف کردیم و فراموش شدن. 

 

10-مردم قم کمی بصیرتتون نم کشیده شاید لاریجانی رو نمیشناسید. رأی فوق بالا به لاریجانی اونوقت به آقای ذوالنور رای ندادید ؟!

 

11- تشکر ویژه از مردم کاشمر بدلیل عدم رأی به خباز 2 خردادی، از مردم گرمسار بدلیل عدم رأی به خانم پروین احمدی نژاد چون ایشون در شورا هم سیاهی لشگر تشریف دارند، از مردم سمنان بدلیل عدم رأی به کواکبیان نماینده فتنه در مجلس. مردم کاشمر و سمنان سپاس که بی بصیرتی دوره قبلتون رو تکرار نکردید!  

 

12- حیف شد آقای فلاحت پیشه از کرمانشاه رأی نیاورد گرچه گرایشات سیاسیشون ایراد داشت اما بسیار فعال و صادق بودن و همیشه راجع به حقوق ضایع شده جانبازان در مجلس سخنرانی داشتن. 

 

13-آقای محبی نیا نماینده میاندوآب که تو هیئت رئیسه بود و همیشه مصوبات رو قرائت میکرد رأی نیاورد دلیلش هم تخریبهای زیادی بود که علیه ایشون در شهرشون انجام گرفت. از زمان انتخابات 88 تا الان علیه ایشون مرتب در میاندوآب دسیسه میشه اهالی این شهر رأی بالایی به موسوی داده بودند اونهم فقط با توجیه آذری بودن و نه آگاهی های سیاسی. فتنه 88 رو چند اندازه کوچیکتر کنید ببرید به میاندوآب اینطوری تصور کنید چقدر ایشون تخریب شد. البته نمایندگان جدید که رای آوردن افراد موجهی هستند و یکی از جبهه پایداری است. تخریبها از طرف نامزدهای انتخاب شده نبود. 

 

14- چرا گفتن که لاریجانی بازهم جزء افراد احتمالی ریاست مجلسه؟ خدا نکنه.....بدبخت میشیم...کم  کارشکنی کرد؟ کم زیزیرکی تو مجلس بلواهایی کردند؟ کم با دولت سر ناسازگاری گذاشت؟ کم نذاشت که برخی مسائل مطرح بشه و یا تصویب؟....مردم قم اینها رو که میگیم همه ما میدونیم اما شما چرا نمیدونید؟!  

 

15-آفرین بر مردم ما که حق دوم خردادی جماعت (اصلاح طلب) رو گذاشتن کف دستشون و منزویشون کردن.

 

۱۶- برای دور دوم بیشتر دقت کنیم همه ما .........  

 

  

 

آنها که گفتند به خاطر رهبرم آمدم .........  

 

مهران غفوریان جمله زیبایی گفت : ما به خاطر حرف حضرت آقا اومدیم برای رأی دادن! پشتیبانی از ولایت تا شهادت! 

  

  

 

لطفا جهت نظر دادن به قسمت بالای پست مراجعه کنید.





 

 

 

 

من به این لیست رأی میدم

 

خط قرمزهمسنگر بسیجی در هر زمینه ای اول ولایت و دوم ایثارگران هستند  

 

 

امیدوارم ایندفعه به مفت خورها رأی ندیم که برن انقدر چاق و چله بشن که حقوق مادام العمر طلب کنن ...

بشن بلای جونمون و وقف دانشگاه آزاد تصویب کنن...

 

 

همسنگر بسیجی هرگز به نماینده ای رأی نخواهد داد که سردار سپاه است و جانباز، اما خبر از اوضاع اسفناک جانبازان ندارد. وقتی به گوشش میرسه میگه وا....!!!! مگه میشه بنیاد تخطی کنه!! مگه میشه سپاه بپذیره و بنیاد تن نده...!!  

 

همسنگر بسیجی هرگز به نماینده ای رأی نخواهد داد که وقتی جانباز بهش مراجعه میکنه فقط لبخند تحویلش میده و دیگر هیچ....  

 

همسنگر بسیجی هرگز به نماینده ای رأی نخواهد داد که در مراجعات ایثارگران، طعنه و کنایه تحویلشان میدهد و بعد از آشکار شدن، گفته هایش را انکار میکند و از قضا شخص موجهی هم هست

 

همسنگر بسیجی هیچ امیدی به بانوان مفت حقوق گیرنده قبلی مجلس ندارد ...هیچ کاری نمیکنن...روتین وار میرن مجلس کارت میزنن و حقوق میگیرن... میدونم که بعضیهاشون بی هیچ دغدغه ای اومدن مجلس... نه حرکتی نه حرفی .....خانم ؟؟؟ که در فلان سازمان قبلا مشغول بود کلی کارمند ناراضی زیر دستش بودن و پادشاه وار حکومت می کرد بهشون... 

 

 

گرچه به این افرادی هم که رأی خواهم داد این انتقاد بزرگ رو وراد میدونم که :  

 

برای ایثارگران فریاد نزدید 

 

 

لیست همسنگر بسیجی:  

  

 

1-غلامعلی حداد عادل  

 

۲- حسین مظفر 

 

۳-حمیدرضا رسایی 

 

4-بیژن نوباوه 

 

5-زهره الهیان 

 

6- اسدالله بادامچیان 

 

7-مرتضی آقاتهرانی 

 

8-محمدناصر سقای بی ریا 

 

9- مسود میرکاظمی 

 

10- سیدمحمود نبویان 

 

11- غلامرضا مصباحی مقدم 

 

12-علیرضا مرندی 

 

13-مجتبی رحماندوست 

 

14- روح الله حسینیان 

 

15-علی اصغر زارعی 

 

16-محمد سلیمانی 

 

17-قاسم روانبخش  

 

18-محمدنبی حبیبی 

 

19-محمدنبی رودکی 

 

20-علی اصغرخانی 

 

21-سیدمهدی هاشمی 

 

22- حسین طلا 

 

23-مرتضی غرقی 

 

24-.........

 

 

شاید یه چندنفر دیگه هم اضافه کردم  

 

 

 

لطفاً جهت نظر دادن به قسمت بالای پست مراجعه کنید





 

 

پدر شهید علی غلامپور مقدم به علی شهیدش پیوست

 

 دسته دسته، دسته گلها می روند از میانمان .... 

 

 پدر شهید علی غلامپور مقدم به علی شهیدش پیوست   

   

پدر شهید علی غلامپور مقدم روز  5 شنبه 4 اسفند به آرامستان پسرش مهاجرت کرد.   

 

 

 

شهید علی غلامپور مقدم متولد سال 1337 در تهران و از نیروهای ویژه سپاه بود که رده های مسئولیتی بالایی در سپاه داشت و بسیاری از سرداران سپاه و شهدای شاخص را ایشان گزینش کرده بود. خانواده اش این قضایا را بعدها فهمیدند آنها تصور می کردند که علی آبدارچی سپاه است خودش اینطور گفته بود. به همین دلیل بود که امام حضور چنین نیروهایی را در جبهه حرام اعلام کرده و گفته بود باید در سپاه خدمت کنند.  

 

 

 قطعه 26/ردیف 75/شماره34 

 

اما با شهادت بسیاری از دوستان علی و حادتر شدن اوضاع جنگ آنها با یافتن راهی مبنی بر صحیح بودن اعزامشان راهی جبهه شدند. در شلمچه روز 21 اردیبهشت 61 بعد از مقاومتی سخت در برابر  دشمن به همراه 20 نفر از اعضای گزینش سپاه با گلوله های خلاصی دشمن به شهادت رسیدند. گلوله ها به سر و قلب و زانو زده شده بود. رفتنش به جبهه و شهید شدنش 3 روز طول کشید.... خواهرش از برای اولین و آخرین بار رفتن علی می گوید، از رفتن بی بازگشت علی می گوید و از همان چهره هایی که فریاد میزنند برنمی گردم ... اشک در منزل شهید امانم نمیدهد ...     

 

خواهر چه عشق و علقه ای به علی شهیدش دارد. می گوید مادرش به صراحت میگفته که علی را بیشتر از بقیه فرزندانش دوست دارد همین بود که کمی بعد از شهادت علی؛ مادر تاب نیاورد و پرکشید 

 

کار ویژه ای که گروه شهید علی و دوستانش کردند مقدمه ای بود بر آزادسازی خرمشهر. یکی از دوستان علی شاهد شهادتش بوده و میگوید که دیدم علی در حین شهادت لبخند می زد. 

 

 شهید غلامپور دانشجوی علوم تغذیه دانشگاه ملی(شهید بهشتی) بود. 

 

خانم حوریه غلامپور مقدم، خواهر شهید وقتی از برادر شهیدش می گوید گویی در حضور علی و با عشق به علی از علی برای علی دوستان می گوید. چنان عشقی به برادر دارد که حسرت خوردنی است . 

آنقدر از خصایای برادرش می گوید که کم می آورم و اشک و گریه حسرت را ترجیح می دهم تا شاید خودم برای خودم آرامشی فراهم کنم.  

 

سعادتی دست داد و 5 شنبه هفته گذشته (27 بهمن) میهمان خانه پدری شهید غلامپور بودیم با حضور پدر شهید و خواهرانش و نوه ها ...  

 

پدر پیر شهید با وجود کسالت به گرمی پذیرایمان شد و ساعتی با ما نشست و گوش داد به بیان خصلتهای بی نظیر علی از زبان دخترش یعنی خواهر شهید .... 

 

جو برای من خیلی سنگین بود ... حضور شهید قطعی بود اما خود را لایق این حضور نمیدانستم و سخت عذاب می کشیدم ..... خواهر شهید از علی گفت و از علی گفت و از علی .....  

 

باز بیش از پیش پی بردم که شهدا که شهدا که شهدا خیلی خاص بودند خیلی خاص بودند خیلی خاص بودند....خودشان راه را برای رسیدن به آن مقام خاص طی کردند ....اما پیمودن این راه همان مسئله اصلی خلقت است ...  

گرچه راه باز است اما بسیار دشوار است ...چون علی شدن از که بر می آید؟ فقط چون شهدا .....شهادت را مقام راحت و سهل الوصولی حساب نکنیم.... 

 

خوابی از شهید غلامپور و خواهرش دیده بودم که اهمیتی نمیدادم اما آن روز تعبیر خوابم را در خانه شهید دیدم .... الله الله ...

 

پروردگارا شکر که پدر این شهید را چند روز قبل از وفاتش دیدیم. خانه محقری داشت. در کل پذیرایی و هال و نشیمن خانه 10 نفر به زحمت جا می شدند اما آنجا عطر حضور شهید را داشت....آنها که می پندارند خانواده های شهدا.....   

 

اما خاکسپاری پدر این شهید بی هیچ سروصدایی و تشریفاتی انجام شد. اما .... اونایی که این شهید رو می شناسید و الان خیلیهاتون از افراد و چهره های بنام کشورید و روزی همرزم علی در سپاه و جبهه بودید.... باخبر شدید که پدر علی رفت...؟؟؟!!!!!  

  

  

(برای مطالعه زندگی شهید بخوانید: http://shahid-gholampoor.blogfa.com/post-14.aspx)

 

 

به خانم حوریه غلامپور فکر میکنم خواهری که برای جمع آوری خاطرات علی چه زحماتی کشیده و کجاها رفته و چه مشکلاتی را تحمل کرده ..... شیرزنی است این بانو در اثبات و نگهداری آثار و ارزشهای شهدا...  

 

فقط یک هفته بعد از دیدارمان با پدر شهید، او به آرامستان پسرش مهاجرت کرد. روحش شاد و قرین آلاله های شهید.....  

  

به خانم غلامپور فکر میکنم ...او اکنون در سفر حج است و وقتی بازگردد.... پدر.... 

 

 

شادی روح شاد پدر شهید صلوات  

 

 

 

لطفاً جهت نظر دادن به قسمت بالای پست مراجعه کنید





 

 

ننه علی امشب برای من نماز وحشت بخوان

 

 ننه علی برای من حمدی بخوان ............  

  

 

 

ننه علی که مهمان پسر شهیدت شدی برای من مرده حمدی بخوان 

 

ننه علی امشب برای من نماز وحشت بخوان 

 

امشب در جمع کروبیان و ملکوتیان شهید برای من دعای تلقین بخوان 

 

ننه علی شاید به حرمت مهر مادریت، به حرمت مقام شهید علی، آرام بگیرم و بخشیده شوم 

 

جز به شماها مگر امید و پناهی هم داریم ...!

 

ننه علی در باغ بهشتی ملکوت برای من حمدی بخوان 

 

 

بالأخره مادر به پسر شهیدش پیوست... به علی شهیدش، به شهید شکنجه، به شهید انقلاب،.....

 

راز مهر مادری ننه علی، یقیناً در دنیا نظیر ندارد ......  

  

 

 

 از زبان ننه علی: لای لای علیم، باشیوا دولانیم بالام 

 

چه حکمتی بود، چه دنیایی بود که مادر را وادار به 20 سال زندگی بر مزار پسرش کرد؟! کلبه ای سرد در زمستان و گرم در تابستان ....چه دنیایی بود؟ چه رازی داشت؟ فقط ننه علی میدانست و علی و خدای ننه علی و امام زمان عج 

  

 

کلبه ننه علی در قطعه 24 گلزار شهدا که ننه علی از سال 58 تا 76 در آن زندگی کرد 

 

زندگی ننه علی حافظ قرآن و روایات بر مزار شهید قربانعلی رخشانی

 

ننه علی با وجود آلزایمر و واکنش نشان ندادن به هیچ پدیده ای در اطرافش، تنها به عکس و نام پسرش علی واکنش نشان می داد. عکس را می بویید و می بوسید و گریه می کرد اما در باقی زمانها سکوت محض بود و آرام.........

  

 

 

 

 

 یاحسین 

  

 

 

 

لطفاً جهت نظر دادن به قسمت بالای پست مراجعه کنید





 

 

 

 

سلام بر بهمن 57...

   

سلام بر بهمن 57

 

بهمن خونین جاویدان تا ابد زنده یاد شهیدان 

 

بهمن ماه خون هم گذشت 

  

 -------------------------------------

 

 سلام بر ابراهیم   

 

 

سلام بر داداش ابراهیم  

 

 

 

 22 بهمن سالروز گمنامی شهید ابراهیم هادی  

 

سرانجام در 22بهمن سال 61 بعد از فرستادن بچه های باقی مانده به عقب، تنهای تنها با خدا همراه شد... دیگر کسی او را ندید .... 


پرستوی گمنام گردان کمیل .....     

 

------------------------------------------  

 

  

 یادی از شهید عزت الملوک کاووسی   

شهید 22 بهمن 57 

 

     

 

 شهید کاووسی متولد  1337در مشهد و دانشجوی پزشکی دانشگاه تهران روز 22 بهمن 57 در حین کمک رسانی به مجروحین به شهادت رسید و به دستور امام پیکرش در بیمارستان امام خمینی فعلی به خاک سپرده شد.   

 

 

اگه لیلا نمیجنگید بگو این خونه چی میشد بگو این خاک اجدادی ..........  

 

اگر گذرتون به بیمارستان امام افتاد در مقابل ساختمان تصویربرداری مزار این شهید رو زیارت کنید 

  

   -----------------------------------------------   

 

او شهید دیار ماست از تبار بهمن 57 

 

 

  

و شهید 22 بهمن 57

 

 

  

 

 

لطفاً جهت نظر دادن به قسمت بالای پست مراجعه کنید