کجایی سبزترین رزمنده دنیا؟

استاد شهیدم؛ جانباز شهید، عارف عظیم، دکتر محمود رفیعی، بازخواهی گشت در صبح ظهور میدانم. تا طلوع موعود... کجایی سبزترین رزمنده دنیا؟

کجایی سبزترین رزمنده دنیا؟

استاد شهیدم؛ جانباز شهید، عارف عظیم، دکتر محمود رفیعی، بازخواهی گشت در صبح ظهور میدانم. تا طلوع موعود... کجایی سبزترین رزمنده دنیا؟

چقدر از راهیان نور غافلیم، از شهید رمضان روحی ها

لبیک یا رسول الله  

 

بنام خدای شهیدان  

   

 چقدر از راهیان نور غافلیم، از شهید رمضان روحی ها  

  

 

 

جانباز شهید رمضان روحی متولد 1345 در تاریخ 7/7/66 با تیر مستقیم دشمن در حالی که سپر سایر همرزمانش برای جلوگیری از اصابت تیر به آنها شده بود شده در فکه مجروح شد. 

 

25 سال بر روی تخت و برانکارد زندگی کرد و به گفته خودش حتی یکبار هم از پروردگارش گله نکرد. آرزویش خوشبختی تنها دخترش بیتا بود که بیتا به خیل فرزندان شهدا پیوست تا در آینده ای نه چندان دور مورد هجمه و اتهام همگان قرار گیرد که خوردید و بردید و حق ما را ندادید!!!!  

  

  

 

از سال ها قبل با عشق به شهادت درمکان فعلی محل تدفینش قبری در امام زاده طاهر ع کرج خریده و سنگ نوشته ای با نام خودش بر روی آن قرارداده بود تا بیانگر اندکی از شوقش به پرکشیدن تا جوار رحمت بی منتهای الهی باشد.

   

 

از رمضان ها غافلیم    

 

عادتی داریم هر سال اسفند که می شود یاد و عطر جبهه های جنوب بیقرارمان میکند خیلی خوب است اما : 

 

ما یادمان می رود که شهدای مناطق عملیاتی همرزمانی دارند... 

 

یادمان میرود که راهیان نوری هم در شهرهایمان و در نزدیکی خودمان برپاست به میزبانی شهدایی که هنوز شهادتشان فرا نرسیده... شهدایی که هر روز شهیدند .... 

 

جانباز رمضان روحی، شعبه ای از راهیان نور مجسم، پرکشید 

 

چقدر غافلیم از رمضان ها !!!! 

 

چقدر غافلیم از جانبازان !!!! 

 

چقدر غافلیم از  ستارگانی که در سکوت سوسو میزنند و ما غافل از عظمتشان، شهدا را فقط مختص 8 سال دفاع مقدس کرده ایم .

 

ما دنبال شهدا میدویم اما از نزدیک ترینها به شهدا غافلیم میخواهیم از جبهه ها و شهدا بشنویم اما تنها خاک را میجوییم و غافلیم از باقی الشهدایی که با شهدا زندگی کرده اند نفس کشیده اند و خود شهید آینده اند. 

 

غافلیم از باقی الشهدایی که تقدیر الهی بر رفتنشان هست اما کمی دیرتر تا ناگفته ها را بگویند و دست ما را بگیرند.... 

 

از رمضان ها غافلیم

 

آنهایی که هر سال مشتری های ثابت مناطق عملیاتی هستید راست و حسینی کلاهتان را قاضی کنید: تا کنون به دیدار  چند رمضان رفته اید؟ تا کنون چندبار اتفاق افتاده که به دنبال رمضان ها بگردید و  به دست بوسیشان بروید؟ تا کنون چندبار شده پای درددلهای رمضان ها بنشینید و جبهه را از رمضان ها بشنوید و شب عملیات را در چشمان رمضان ها ببینید؟ 

 

نه ...نه ... نه سر خودتان کلاه نگذارید    ...... غافلیم از رمضان ها  

 

تا کنون دیده اید و شنیده اید که جانبازی بگوید تو اولین کسی هستی که به من میگویی جانباز؟ تا کنون شنیده اید که میگویند من جانباز نیستم؟ رمضان روحی نمیدانم، شاید مشکل مالی نداشت و 100 البته میدانیم که مشکل عاطفی و روحی هم نداشت چرا که همسری داشت فراتر از توصیف و بیان...  

 

اما چند جانباز دردمند دیده اید؟ چرا حاضر نیستید پای دردهایشان بنشینید؟ چرا ؟ چرا ؟ چرا ؟ چرا به فرزندانشان نمی اندیشیم؟ چرا به سفره ای خالی از نانشان نمی اندیشیم؟ درست که اینها آبرو دارند اما آنقدر نگفتیم که دیگر باورش هم سخت است..... اما اگر کمی همت کنی میبینی. وقتی پای صحبت دیدار جانباز به میان می آید هزار بهانه قطار میکنی که : گرفتارم کار دارم  امتحان دارم بچه ام رو گازه شوهرم تو تنوره مادرشوهرم لباسشوئیش خراب شده فلان جا دعوتیم سعادت ندارم شهدا نمیخوان  و ......  

 

با این روحیه و اینگونه عدم حس تکلیف، تو را به خدایت کلاهت را قاضی کن خجالت نمی کشی به پابوس شهدا میروی و دروغ میگویی؟ شهدا بی شهدا مگر معنی دارد؟ انگار بی وضو  میدوی تا به نماز جماعت برسی، حی علی خیرالعمل بدو به رکوع برسی ....تقبل الله !!!!  

 

دیگر تکرایست گفتن این جمله ها که : به خاطر من و تو  امروزشان شکسته و زواردرفته است.  

 

راهیان نور  رمضان روحی ها برگزار میکند:   

 

راهیان نور هر 12 ماه سال برپاست 

 

ثبت نام : پایگاه های تکلیف 

 

 مدارک لازم: 

 

 1- رضایت نامه از شهدا مبنی بر عدم دروغگویی در رابطه با پیرو بودن و دوستدارشان بودن 

2- یک قطعه عکس از چشمانی که ایثارگران را در شهرهای محل زندگی میبینند 

 3- یک قلب عاشق تپنده برای باقی الشهدا 

 4- گواهی تأیید عدم روزمرگی با تأیید تنها نهاد ذی صلاح(یعنی وجدانت که قضاوت کند بین خودت و شهدا) 

 

این اردوها با نظارت کامل شهدا برگزار میگردد. یادآوری میشود شهید رمضان روحی از جمله نظارت کنندگان است. هزینه ثبت نام: رایگان، فقط جهت پرواز از منزل خود تا منزل باقی الشهدا پول تاکسی و اتوبوس و مترو را قربة الی الله از جیب مبارک بپردازید. احیانا اگر خیلی مهربان و شفیق و دست به جیب بودید و اولویتها، فقط خودتان نبودید میتوانید دست مبارک را به سمت جیب مبارک حرکت دهید و در هزینه گل و شیرینی سهیم شوید و احیاناً و احیاناً و احیاناً اگر زیاده از حد مهربان بودید یعنی به حد ایثارگری رسیدید!!!! و در ذهنتان ویژگیهای شیعه و سیره ائمه ع را مرور کردید میتوانید برای باقی الشهدای نیازمند(به لطف سالها الطاف بنیاد شهید) بیشتر دست به جیب شوید. از تو حرکت از خدا برکت تو نیت کن، شهدای ناظر اردو موردش را فراهم میکنند. 

    

تکلیف را شهدا مشخص کرده اند: ای برادر و خواهر به کجا می روی؟ کمی درنگ کن! آیا با کمی گریه و خواندن یک فاتحه بر مزار من و امثال من، مسئولیتی را که ما با رفتن خود بر دوش تو گذاشته ایم فراموش خواهی کرد یا نه؟ اما مسئولیت ادامه دادن راه ماست. ما نظاره میکنیم که تو چه خواهی کرد!  (شهید رضا نادری اعجوبه 21 ساله عملیات مرصاد و طراح بستن تنگه به روی منافقین)

 

فیلم حاج رمضان شهید را اینجا ببینید: حاج رمضان پرکشید

     

 

  

 لطفا جهت نظر دادن به قسمت بالای مطلب مراجعه کنید





 

 

 

  

 

امام و شهیدان شاهد باشید با انقلاب می مانیم

لبیک یا رسول الله 

 

 

۲۲ بهمن  

 

 

همه با یک نام و نشان به تفاوت هر رنگ و زبان  

 

می آئیم چون مدیون انقلابیم، یادمان هست که بدهکار انقلابیم 

 

یادمان هست که خون شهیدان و ایثار ایثارگران امانتیست نزدمان 

 

امانتداران امینی هستیم  

 

ما را چه باک از تحریم!!! تحریمهای بسی سخت تر تجربه کرده ایم. ما برای آنکه ایران خانه خوبان شود رنج دوران برده ایم رنج دوران برده ایم. خونها داده ایم ..... اما اما اما     

 

امام و شهیدان شاهد باشید با انقلاب می مانیم  

 

   

 

با انقلاب می مانیم

 

فردا 22 بهمن سالگرد مفقود شدن پرستوی گمنام کانال کمیل در فکه هم هست: داداش ابراهیم  

 

 

  

 

به مطلب پست قبلی لطفا توجه کنید





 

 

 

حقیقت پشت ابر نمیمونه خسروآبادی!!

 لبیک یا رسول الله  

 

بنام خدای جانبازان و  باقی الشهدای مظلوم   

 

در بهار آزادی جای غیرتها خالی 

 

شهدا را گواه میگیرم. خون سرخ شهید را گواه میگیرم بر گفته هایم که اگر ذره ای کذب در آن باشد بازی با مقدسات است و به سخره گرفتن مقدسات دنیا و آخرت انسان را به باد میدهد. 

پس شهدا که زنده های عالمید و امثال من مرده های این دنیای کثیف، شاهد باشید بر گفته هایم شاهد باشید....  

نمیخواهم صرفا تحریک احساسات کنم. میخواهم از پناهم که شهدا هستند مدد بگیرم و آنها را شاهد گفته هایم ...

 

شهدا شاهد باشید که حال مساعدی ندارم. شهدا شاهد باشید که توصیه اکید شده ام از نگرانی و اظطراب دوری کنم. اما شهدا شما که از جان گذشتید من ناقابل مگر ارزشی دارم که بخواهم به فکرش باشم. عیبی ندارد شاید در این مسیر سکته کردم نوش جانم به خاطر شما باشد برایم حکم شهادت دارد گرچه ردای شهادت بر قامت این بنده حقیر نازیباست.  

  

 

گواهتان میگیرم شفیعتان می آورم :  

   

   

شهید شهسواری که در اسارت با تمام جرأت گفتی مرگ بر صدام و اونها هم محوت کردن گواه باش 

  

  

 دستهای جانبازی که روزی برای دفاع از آبروی ما تفنگ دست گرفتید و الان به سمت گدایی دراز شدید گواه باشید 

  

  

  مسافران کربلا  گواه باشید. بعد از آنهمه سختی چه آمد بر سرتان بعد از جنگ؟  

 

  

 لای لای ای جبهه لرین یورگونی ای خسته جوان لار لای لای ای شهد شهادتدن ایچیپ گانه پاتان لار .... شاهید اولون  

 

  

ظفرعلی افغانی برای ایران جنگیده و امروز تنها و نابینا در کنج خرابه ها شاهد باش 

 

 

متهم ستاره دار امروز به جرم جانبازی با جسم شکسته و اشک چشمانت شاهد باش 

   

  

خادم رزمندگان که با شستن لباسهای شیمیایی رزمندگان شیمیایی شدی و در بنیاد گفتند که 40 شاهد برای شیمیایی شدنت بیاور شاهد باش  

 

 

تاولها شاهد باشید  

 

  

لحظه های آخر مجروح شیمیایی گواهمان باش 

 

  

آی سوختگان و شهیدان میدان مین گواهتان میگیرم  

 

  

ای قندیل بسته ها در کردستان شاهد باشید 

   

 

صفا، خلوص، وحدت شاهدید بر بی وحدتی ما در مورد همرزمانتان؟ فقط همین بس که بگوییم خادم الشهداییم؟!    

 

   خلوص نمازت را گواه میگیرم بهترین مرد  

 

  

خستگیهایت، نخوابیدنهایت، مویرگهای پاره شده چشمانت را از شدت بیخوابی گواه میگیرم...و آن هنگامت را که تنها چند ثانیه در حال نشسته به خواب رفتی گواه میگیرم  

 

  

وای از لب عطشان ...... گواهمان باش 

  

  

 شهدای کهف ولنجک که مأوایتان را خود نشان دادید برای ما.... گواه باشید

  

  

 پیکرهای زخمی غرق شده شاهدید؟  

 

  

غریب مادر .....دست و پاهای بسته ات را برای عزتمان گواه میگیرم 

  

  

ای تن بی سر، رگهای بریده ات را گواهمان کن .... میبینی اوضاعمان را ؟  

 

  

 پیکرت صدچاک شد برای امروز ما .... امروزمان را که میبینی. شاهدی بزرگ 

 

 

  

تو چه میدانی که رمل و ماسه چیست بین ابروها رد قناسه چیست 

 پیشانی آراسته بر رد قناسه و فوران خون گواهم باش  

  

 

 حاج حسین بصیر، بصیرتت را گواه می آورم   

 

   

سر از تن جدا و به گوشه ای افتاده شاهد باش   

  

  

تو میدانی چه می گویم. شاهدم هستی؟ 

 

  

گمنامان جامانده در دشت شاهد باشید 

 

   

همسنگر دیروز باخبری از اوضاع همرزمانت؟ شاهد....   

 

  

 خفته در خون خونت را گواه میگیرم  

 

 

 شهید توسلی که حاج احمد متوسلیان در فراق شهادتت 3 شبانه روز، مدام گریه کرد به حرمت حرمتی که بینتان بود بر صدق نیتم گواهی بده  

 

  

عاشق کربلا همرزمانت را دریاب ...شاهد باش  

 

   

شهید حسین عالی که نجوای جمادات را می شنیدی ...الله الله .... شاهد باش 

  

 

غیرت غیرت غیرت...شهید داوود آجرلو که گلوله زدی بر زانوی کسی که لگد به مادر شهید زده بود غیرتت را گواه میگیرم 

  

 

  داداش ابراهیم کانال کمیل... شهدای مظلوم کانال کمیل شاهدند   

 

  

حاج عباس، مرد آسمانی که آگاهی از عمق اراداتم. ارادتت به حضرت زهرا س را شاهد می آورم  

  

  

کجایند مردان بی ادعا .... کجایی ای مرد ....کجایی شهید مهدی باکری 

 

یادت هست؟ گفته بودی" اگر دیدید مسئولی در اتاقش را بسته و مردم برای دیدن او پشت در منتظرند از طرف من در را باز کنید و بگویید مهدی باکری گفت ما انقلاب کردیم که فاصله ها را کم کنیم نه زیاد .... 

 

گواه هستی بی ادعا ؟ گواهی ....  

 

 

راستی شهید همت چرا گفتی : حاشا که بسیجی میدان را خالی کند؟ 

 

ما میدان را چنان خالی گذاشتیم که جولانگاه از خدا بیخبران شد تا جایی که همرزمان شما را دروغگو خواندند. 

 

شهدای سوخته در آمبولانس در 3 راهی شهادت شاهد باشید 

 

شهدای غرق شده در اروند شاهد باشید 

 

شدای سربریده شده در کردستان شاهد باشید 

 

هیاهوی شبهای عملیات شاهد باشید 

 

وصیت نامه های شبهای آخر شهدا شاهد باشید 

 

رمل های داغ فکه شاهد باشید 

 

لبهای عطشان در محاصره مانده شاهد باشید 

  

شلمچه شاهد خونهای 40 هزار شهید گواهی بده بر صدق گفته هایم

 

آخرین حرفهای پشت بیسیم برای شهید همت که گفتید به امام بگویید ما چون حسین وارد شدیم و چون حسین ع به شهادت رسیدیم، شاهد باشید 

 

نفسهای شیمیایی، ریه های از کار افتاده و تنهای سوخته شاهد باشید  

 

شاهد باشید ..... گواهتان میگیرم ... به اباعبدالله قسمتان که شهادت بدهید که گریه جانباز را دیدن چه زجری دارد... مردی که از شدت مشکلات قامت خم کرده ... التماس چند جانباز را شاهد بوده ام ....سفره خالی از نان چقدر دیده ام.....  

 

ای خون شاهد باش و آرام نگیر ..... که بعد از شهدا با همرزمان شهدا چه کردند .... چه عزمیست در بنیاد شهید برای له کردن جانبازان ..... 

 

مستند جانباز ناصرافشاری به جشنواره فیلم فجر رسید و بنیاد با تمام تلاشی که کرد نتوانست مانع پخش آن شود .....جانباز ناصر افشاری از روزی که مستندش از بیست و سی پخش شد در فشار است ...حسن خسروآبادی مسئول روابط عمومی بنیاد به نمایندگی از بنیاد دست بکار شد تا آبروی رفته را جمع کند و توجیهاتی از قبیل ..... حرفهایی که خریدارش فقط زریبافان است و خسروآبادی و مجموعه خودشان .....  

 

هر خبرنگاری که خبری از جانبازی تهیه کند فورا به دروغگویی متهم میشود یا اینکه می گردند تا بهانه نخ نماشده ای برای محکوم کردنش بیابند مثلا فلان خبرنگار چون لینک سایت آقا را ندارد ضدولایت است!!!  اینان میپندارند تراوزی سنجش ولایتند در حالی که خود ضدولایتند و قلب نازنین ولایت از این دروغها خون است ... قلب نازنین ولایت دردمند است از درد ایثارگران ..... 

 

بی اطلاع و دروغگو خواندن جانبازان خدایا چرا در این مملکت جرم نیست؟ شرمتان باد شرمت باد خسروآبادی ... خدایی هم هست ..... تقاص روز جزا دروغ نیست ....ناصر افشاری یک نمونه است ..... کدام یک را بگوییم .....هزاران جانباز از کار افتاده بی درصد را تکلیف چه می شود ...حتی درصدی هم ندادید تا فریادی بکشند  ..... حالا ناصر افشاری 70% جانبازی دارد و اوضاعش این است ...وای از روزگار جانباز؟؟؟ که فرزندانش گرسنه اند .... 

 

خسروآبادی شأن جامعه ایثارگری وقتی خرد شد که دروغگو خواندید جانباز را. با بیان واقعیات شأن پایین نمی آید ...شرم بر آنها که شأن جانباز را شکستند. 

 

آنها که گواهتان گرفتم گواه باشید که چه دردی گرفت قلبم .... شاهد باشید که همین امشب جانباز؟؟ زنگ زد و با صدایی که به سختی شنیده میشد از شدت شیمیایی گفت: بازهم گفته اند که من دروغ میگویم که جانبازم. ... 

جانباز؟؟ پیامک زد چرا به زندگی امیدوارم کردید؟ من چاره ای جز طرحی دیگر برای خودکشی ندارم. 

جانباز؟؟؟ تماس گرفت و گفت خواهر بعد از خدا امیدم به شماست کمکم کنید ... و من باز شرمنده شدم ..... 

تمام اینها + توجیه های بی معنی خسروآبادی در برج میلاد در نمایش مستند جانباز افشاری..... چه شبی ... درد قلبی میکشم که نپرس .... 

 

خسروآبادی نمیشه جلوی حقیقت و آگاهی رو گرفت... انقدر آسمون ریسمون نباف. وظیفه بنیاده که هم اون 17 نفر رو بفرسته برای درمان هم ناصر افشاری و هم اونای دیگه رو ....  

بماند وظایف دیگه ...بماند ..... بماند سفره های بی نان ...بماند تهمت زدن به مردان جنگ ...بماند آوارگی و درماندگی و خودکشی جانبازان ... بماند ....بماند کمیسیون ظالم پزشکی بنیاد شهید... بماند عمل نکردن به دستور حضرت آقا و ابلاغیه رئیس جمهور و مصوبه مجلس مبنی بر اجرای لایحه جامع ایثارگران....  

 

راستی شما که انقدر حقید چرا از اینهمه جانباز و خبرنگار شکایت نمیکنید تا در دادگاه جوابگوی هم باشید؟ چرا به جای راه قانونی، تهدید و ارعاب پیش گرفته اید؟ هر جانبازی که مسئله اش رسانه ای شود از همان روز بدبخت تر می شود. چرا در فضای مجازی رد دلسوزان را میگیرید؟ چرا از شفاف سازیها هراس دارید؟ 

 

  

راستی چرا مردان جنگ بعد از جنگ شروع کردند به دروغگویی؟ خسروآبادی چرا؟  و چرا جنگ نکرده ها و جنگ ندیده ها همگی شدند افراد ولایی صادق؟!  

 

 

خسروآبادی از کلینیک درد گفتی، یادم آمد شعر جانباز محمدحسین جعفریان در مورد کلینیک درد در حضور آقا و کنایه آقا : که این شعر را قاب کنید و ببرید بنیادشهید بزنند به دیوار ..... خسروآبادی یادته؟ اگه ندیدی فیلمش تو اینترنت موجوده برو پیدا کن ببین.  

 

خسروآبادی روز خدایی هم هست حواست هست؟ خیلی دوست داری دهن امثال منو گل بگیری! میدونم. ناصر افشاری، پرویز پرستویی، کامران نجف زاده، همسنگر بسیجی و تمامی امثال اینها مصلحت جانباز رو بهتر از تو تشخیص میدن. بهتر از کمیسیون بنیاد تشخیص میدن. کمیسونی که رأی پزشکی دکتر اصلانی و قانعی رو هم نمیپذیره. اینا اصلا محرمانه نیست همه جانبازان میدونن که کمیسیون پزشکی بنیاد چه وضعی داره.  

 

 

فقط وقتی ظلم میکنید و گند میزنید حرف از آقا نیارید که همون جانبازانی که بهشون میگید دروغگو، سربازان سینه چاک ولایتند.....با سربازان آقا درنیفتید که عقوبت سختی داره .

  

 

بخوانید:  

مسئول روابط عمومی بنیاد جو برج میلاد را متشنج کرد   

 

 

فاش نیوز را همیشه بخوانید. بخوانید درددلها و نوشته های جانبازان را. آتش اگر نگرفتید نام انسان از خودتان فاکتور بگیرید. بخوانید نظرات جانبازان را در مطالب فاش نیوز. بخوانید خون دل نوشته ها را. 

 

 

  

 

لطفا جهت نظر دادن به قسمت بالای مطلب مراجعه کنید





 

 

 

 

 

من اصلا وقت ندارم!!!!

لبیک یا رسول الله  

 





دوستان گرامی معتقدم همونطور که جواب سلام واجبه، سر زدن به دوستانی که زحمت می کشن و نظر میذارن هم واجبه. بی ادبی میدونم که بی پاسخ بذارم احترام دوستان رو. اما برای یه مدتی حدود یک ماه و نیم این بنده حقیر رو معذور بدارید از پاسخ گویی. بدلیل اینکه حتی فرصت غذاخوردن هم ندارم!!! بنابراین این مدت رو نمی تونم بهتون سر بزنم. عذرخواهی اینجانب رو پذیرا باشید.    یاعلی





 

 

 

 

جانباز ۱۳۵٪

لبیک یا رسول الله 

 

 

کلاه بنیاد شهید بالا بالا بالاتر تا برسه به آسمان هفتم !

 

و + هر مقام و مسئولی که شنید و بی خیال شد  

 

جانباز ناصر افشاری که چندی پیش خبر عدم اعزام او به آلمان برای درمان از بیست و سی پخش شد (و گریه های پرویز پرستویی برای او) بعد از مدتها بلاتکلیفی و عدم توجه بنیاد شهید و حتی تهمت بنیاد به او، با هزینه شخصی و کمک دوستانی چون پرویز پرستویی برای درمان عازم آلمان شد. کلاه زریبافان و خسروآبادی و ...بالا....اصلا تاج باید گذاشت رو سرشون.   

 

 

 

بیشتر بخوانید راجع به جانباز افشاری و گزارش بیست و سی: 

 

http://babayi-ke-shahid-shod.blogsky.com/1391/08/24/post-213/ 

 

------------------------------------------------------ 

  

و اما جانباز 135%   

 

 

مسئولین سپاه با توجه به مجروحیت زیاد من، درصد جانبازی‌ام را 135 اعلام کردند اما وقتی به کمیسیون پزشکی بنیاد شهید رفتم گفتند قطع پایت به خاطر عفونت ترکش نیست بدلیل قند خون است! ترکش سرم را عارضه‌ای قدیمی گفتند و 50 درصد مجروحیت آن را قبول نکردند و ناراحتی اعصاب و روان را هم 15 درصد حساب کردند. جانباز جعفری منش علی‌ رغم از دست دادن دو کلیه 4 سال در نوبت پیوند کلیه به سر می‌برد؛ پیوندی که هزینه‌‌‌اش 7 میلیون است و او ناتوان از پرداخت آن.می‌گوید: بنیاد شهید قول تأمین تنها 5/2 میلیون از هزینه را داده است. در روز 18 قرص و کپسول فشار خون،‌ قند، نارسایی قلبی، اعصاب و روان باید مصرف کنم. کام دهانم را در اثر عفونت حاصل از وجود ترکش در مغز برداشته‌اند و بسیاری از غذاها به خصوص مواد غذایی آبدار را که می‌خورم از پشت چشم تخلیه می‌شود. 

    

    

محمد جعفری‌منش جانباز ورامینی علی‌رغم آسیب‌های شدید جسمی و روحی به اطرافیانش نیز انگیزه ادامه حیات می‌بخشد. جعفری‌منش در گفت‌وگو با خبرنگار فارس با مرور خاطراتش از دوران دفاع مقدس اینگونه روایت می‌کند: سال 1340 در قم بدنیا آمدم. پدرم شاطر نانوایی و مادرم خانه‌دار است. اوایل سال 1347 به ورامین مهاجرت کردیم. سال 1357 دیپلم گرفتم. 

با آغاز جنگ بعنوان مسئول گزینش و اعزام نیروی بسیج ورامین انتخاب شدم و نیروهای زیادی از اقشار مختلف و سنین پایین را اعزام می‌کردم. کار سختی بود چرا که باید موارد بسیاری از جمله رعایت مسائل دینی و مذهبی، احکام و نکات دیگری را رعایت می‌کردم. 

   

 

از میان 1400 شهید ورامین، مسئول اعزام  700 نفرشان بودم 

مسئولیت مستقیم بنده در گزینش و اعزام نیروها باعث شده بود مسئولین سپاه با رفتنم به جبهه به شدت مخالفت کنند اما اعلام کردم اگر اجازه رفتن به جبهه را ندهید از سپاه جدا می‌شوم. آنها با مأموریت 3 ماهه‌ام به جبهه موافقت کردند. 

 

 

اولین حضور در قلاجه کردستان

19 تیر 62 در 22 سالگی عازم جبهه شدم و مناطق قلاجه، مریوان و ارتفاعات کانی‌مانگا اولین مناطقی بود که حضور داشتم. در این منطقه همراه بچه‌های ورامین در قالب گردان مالک‌اشتر لشگر حضرت رسول(ص) با فرماندهی شهید کارور، مناطق کردنشین از جمله شیخ صالح را پاکسازی کردیم. 

درگردان مالک هم با توجه به تجربیاتم مسئول گزینش بودم و بعد از آموزش بعنوان تک‌تیرانداز انتخاب شدم. هنگامی که آبان 62 عملیات والفجر4 در کردستان آغاز شد بدلیل اندام درشت و قدرت بدنی که نسبت به دیگران داشتم دو موشک آرپی‌جی7 در کوله‌ پشتی‌ام می‌گذاشتم و پیشاپیش گردان حرکت می‌کردم. در ارتفاعات کانی‌‌مانگا، قله پنجوین و دشت شیلر از جلوداران گردان مالک بودم؛ مناطقی ‌که اگر دشمن موفق به تصرف آن می‌شد شهرهای سلیمانیه، نفت‌شهر و کرکوک یعنی مهمترین شهرهای نفت‌خیز عراق تصرف می‌شد. 

  

 

مخالفت صریح امام (ره) با انهدام سد دربندی‌خان عراق

با شروع مجدد عملیات والفجر 4 و شهادت عده زیادی از نیروها، گردان کمیل بدلیل تسلط بر سد دربندی‌خان قصد انهدام سد را داشت؛ اما بعد از اطلاع شهیدهمت از موضوع، طی تلگرافی موضوع را به حضرت امام اطلاع داد؛ امام (ره) به شدت با این موضوع مخالفت کرده و اعلام کردند شما با نظامیان روبرو هستید نه مردم.  

سال 62 در عملیات والفجر 4 در پنجوین عراق از ناحیه سر مجروح شدم و 4 شبانه‌ روز در منطقه بیهوش بودم. یکی از همرزمانم بنام آجرلو که امدادگر بود بالای سرم می‌رسد و یک سرم یک لیتری به اندازه 50 سی سی به بدنم تزریق می‌کند. بدلیل کمبود شدید دارو ‍باقی‌مانده سرم را به مجروح دیگری تزریق کرد اما همان مقدار اندک مرا نجات داد. 

مجروحیتم طوری بود که حشمت‌الله خانی از همرزمانم وقتی مرا دید چند سیلی به صورتم زد اما چون عکس‌‌العملی ندید گویا برایم فاتحه‌‌ای می‌خواند و می‌رود چون بنا به دستور فرمانده نیروها حق توقف بالای سر مجروحین و شهدا را نداشتند. بعد از به هوش آمدنم و انجام معالجات اولیه مرا به بیمارستان امدادی مشهد انتقال دادند. 

  

 

نماز جماعت به یاد ماندنی همراه شهیدان همت و عباس ورامینی 

یک‌بار در منطقه با حشمت‌الله خانی به نمازجماعت لشکر 27 محمد رسول‌الله رفتیم آن موقع شهیدان همت و ورامینی را نمی‌شناختم، هنگام نماز در صف جلو ایستاده بودم و دو بسیجی در چپ و راست من ایستاده بودند. بعد از پایان نماز حشمت‌الله گفت: این دو نفر بسیجی که کنارت بودند را شناختی؟ گفتم خب بسیجی بودند دیگه؛ گفت: درست ولی یکی همت فرمانده لشگر و دیگری ورامینی، مسئول ستاد لشگر بود.  

 

 

درخواست آیت‌الله مشکینی از بسیجی 14 ساله 

سال 62، آیت‌الله مشکینی (ره) برای بازدید از لشگر 27 محمد رسول‌الله به منطقه آمدند؛ آن شب یک بسیجی 14 ساله وقتی در رزم شبانه لشگر شرکت کرده بود آرنج دست‌هایش در اثر برخورد به زمین زخمی و خون‌آلود شد. بدلیل نبود آب، بسیجی به حضور ایشان رسید و گفت حاج آقا با این وضعیت که نمی‌توانم وضو بگیرم آیا نمازم قبول است؟ آیت‌الله مشکینی گفت:حاضرم تمام نمازهای عمرم را با این دو رکعت نماز صبح تو آن هم با این وضعیت عوض کنم. بسیجی هم با حالت خاصی گفت اگر خدا این نمازم را با این شرایط قبول می‌کند عوض نمی‌کنم. 

 

 

20 سال زمان برای ترمیم پوسته مغز 

حالا ترکش‌های فراوانی در سرم پراکنده است و هر از گاهی از جایشان تکان می‌‌خورند الان نه فقط سر بلکه پای راست، چپ، ساعد و مچ دستان هم ترکش دارد. در بیمارستان امدادی مشهد سرم را جراحی و ترکش‌هایی را بیرون آوردند اما در حین جراحی پرده مغزی توسط ترکش پاره شد. در کنار ترکش‌های دیگر، ترکش عدسی شکلی روی پوسته مغزم وجود دارد که پزشکان گفته‌‌اند اگر جراحی شود و دست بخورد مرگم حتمی است و برای جراحی نیاز به جمع شدن یک لایه چربی در اطراف آن است که برای شکل‌گیری آن 20 سال زمان لازم است! این ترکش عامل تشنج و بیهوشی است به شکلی که هر وقت حرکت کرده و فعال شود بسیار آزاردهنده است و تنها راه کنترل آن مصرف دارو است. 

   

 

4 سال در نوبت کلیه 7 میلیونی و بی مهری بنیادشهید  

جانباز جعفری منش علی‌ رغم از دست دادن دو کلیه 4 سال در نوبت پیوند کلیه به سر می‌برد؛ پیوندی که هزینه‌‌‌اش 7 میلیون است و او ناتوان از پرداخت آن. بنیاد شهید قول تأمین تنها 5/2 میلیون را داده است. در روز 18 قرص و کپسول فشار خون،‌ قند، نارسایی قلبی، اعصاب و روان باید مصرف کنم. کام دهانم را در اثر عفونت حاصل از وجود ترکش در مغز برداشته‌اند و بسیاری از غذاها بخصوص مواد غذایی آبدار را که می‌خورم از پشت چشم تخلیه می‌شود. 

 

  

بی مهری نسبت به تعیین درصد جانبازی 

با وجود همه جراحت‌ها و سختی‌هایی که تحمل می‌کنم بی‌مهری‌های زیادی دیده‌ام. مسئولین سپاه با توجه به مجروحیت زیادم درصد جانبازی‌ام را 135 اعلام کردند‌ اما وقتی به کمیسیون پزشکی بنیاد شهید رفتم، گفتند قطع پای تو به خاطر عفونت ترکش نیست بلکه به دلیل قند خون است، ترکش در سرم را عارضه‌ای قدیمی گفتند و 50 درصد مجروحیت آن را قبول نکردند و ناراحتی اعصاب و روان را هم 15 درصد حساب کردند. در حالی که شرایط جسمی و روحی من مثل جانبازان قطع نخاع است و باید تمام مزایای آن ها نیز برایم لحاظ شود.

 

  

 

وظیفه‌ای که به آن افتخار می کنم 

مرضیه اصفهانی، همسر این جانباز دلاور است. همدم اصلی و یار مخلصی که علاوه بر وظیفه همسری همچون پروانه برگرد او می‌چرخد. اصفهانی می‌گوید: 6 سال است که با عفونت پای راست همسرم و قطع آن تمام کارهای او بر عهده من است. او به دلیل وجود ترکش در مچ و ساعد دستان و کف پا توانایی حتی شانه کردن موهای سرش را هم ندارد؛ در این مدت 6 سال که توانایی انجام کارهای شخصی‌اش را ندارد مجبورم تمام لحظات در کنارش باشم و به همین خاطر به ندرت به برنامه‌های شخصی خودم می‌رسم.  

 

  

  

 

معروف به روحیه زیاد و شاد بودن در ورامین 

با وجود همه جراحاتی که در نقاط مختلف بدن مثل سر و دو پا، عفونت و قطع پای راست از زانو و تعدا زیادی ترکش‌، از دست دادن دو کلیه، برداشتن کام دهان و مصدومیت‌های دیگر دارم، اما هیچ‌ وقت روحیه ام را از دست ندادم بلکه باعث روحیه دادن به دیگران نیز شده‌ام و بارها در مراسم و برنامه‌های مختلف ادارات، مراکز فرهنگی و مدارس برای مردم صحبت کرده‌ام، چرا که معتقدم اولین تأثیر روحیه قوی من بر خانواده‌‌ام بویژه همسرم است؛ او که 6 سال است 24 ساعته پرستاری‌ام می‌کند و تنها مونس دلتنگی‌های من است.

 

 منبع: فاش نیوز 

 

 

 

همسنگر بسیجی نوشت:  

چیزی ندارم برای گفتن. من گیجم. مانده ام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا یا چه بوده است مراد وی از این ساختنم. خدایا چطوری من زندگی کنم وقتی اینها زندگی نمی کنند. 

مرد دیروز، فراموش شده امروز ... شعار نیست واقعیت محض حاصل روزمرگیهای ما

 

 

اضافه شد: جانباز محمد جعفری منش در تاریخ 16 مرداد 93 به فیض عظمای شهادت رسید او که در ارتفاعات کانی مانگا مجروح و سه روز بدون کمک افتاده بود اینک بر بالاترین ارتفاع ها نظاره گر ماست .... شعار نیست، بیندیشیم با دستاوردهای شهدا چه می کنیم؟  

 




لطفا جهت نظر دادن به قسمت بالای مطلب مراجعه کنید