کجایی سبزترین رزمنده دنیا؟

استاد شهیدم؛ جانباز شهید، عارف عظیم، دکتر محمود رفیعی، بازخواهی گشت در صبح ظهور میدانم. تا طلوع موعود... کجایی سبزترین رزمنده دنیا؟

کجایی سبزترین رزمنده دنیا؟

استاد شهیدم؛ جانباز شهید، عارف عظیم، دکتر محمود رفیعی، بازخواهی گشت در صبح ظهور میدانم. تا طلوع موعود... کجایی سبزترین رزمنده دنیا؟

آسیه!خواهرم! من یک بسیجیم.

 بسم رب الشهدا

 

  

این وبلاگ در پاسخ به اظهارات خانم آسیه باکری،فرزند شهید حمید باکری ایجاد شده است.  

 

 

          شهید حمید باکری متولد 1334 

       شهادت: 6اسفند 1362عملیات خیبر 

 

سلام به همه همسنگران عاشق دین و میهن و امام خامنه ای. 

 

 اسمشو بذارید : رنج نامه یک بسیجی؛درد دلهای یک بسیجی،پاسخ به توهمات یا هر چیز دیگه:  

 

 

آسیه!خواهرم! من یک بسیجیم 

  

آسیه خواهرم خیلی تحمل کردیم اظهارات شما و برادر و مادر گرامی و همچنین همسر و فرزندان شهید همت رو.به قول آقای حسین قدیانی ما دشمن رو اشتباه نمیگیریم ؛دشمن ما آسیه باکری و مصطفی همت نیست؛دشمن ما آمریکا و اسرائیل است.اما نمیدونم چرا اصرارعجیبی داری که با ما دشمن باشی.ما کی هستیم؟پیرو ولایت؛عشاق شهدا؛دلسوزان نظام و میهن والبته انسانهای عادی؛ پست و مقامی هم نداریم؛اما بسیجی هستیم و مفتخر به نامی که یادگار شهداست: بسیج.

تحمل من  یکی دیگه تموم شده.تا کی  میخوای خون شهید رو مصادره به مطلوب خودت کنی؟تویی که حتی کوچکترین اطلاعی از اوضاع نداری که اگر داشتی این گونه دشمن شادکن حرف نمیزدی. 

 

آسیه!خواهرم.حمید باکری تا زمانی فقط بابای تو بود که آدم روی این زمین بود،اما وقتی شهید شد؛ شد مال همه؛ بابای همه،برادرهمه؛ پسر همه مادرهای شهدا.. پس،حمید باکری فقط،متعلق به تو نیست؛ مال ما هم هست... 

ملاک سنجش ما هم خط رهبری است؛هر کس از این خط خارج شد؛جایگاهی بین ما ندارد؛حالا میخواهد فرزند شهید باکری باشد یا هر شخص دیگر.

جدیدا  نامه ای به بابا نوشتی. چیزی از ادبیات تطبیقی شنیدی؟خب،من نامه شما رو به پدر،تطبیق میدم با یک سری حقایق تا مفهوم روشن تر بشه. 

 

{متن نامه آسیه به پدر: 

نامه ای به سبز ترین پدر دنیا پدر جان سلام!

اگر از احوال ما جویا باشی ملالی نیست جز دوری شما … نمی دانم خبرها را شنیده ای یا نه؟اینجا همه چیز فرق کرده از روزی که تو رفتی. پیش بینی هایت هم درست از آب درآمده.اینجا همه چیز قاطی شده مردم را به دو دسته تقسیم کرده اند خودی و غیر خودی اما معیار تقسم بندی شان چیست؟!خدا می داند…خبر خوب ما جز دسته غیر خودی ها شده ایم،تعجب کردی نه؟من خودم هم تا یک سال پیش فکر میکردم خیلی خودی باشم،فکر میکردم خون دادن برای این آب و خاک تضمینی است تا تو را در دسته خودی ها قرار دهند.اما بگویم که خوشحالم زیرا در دسته ما انسانهایی پاک قرار دارند،تو هم دسته ما را باید بشناسی، مهندس موسوی را که به یاد داری؟آقای خاتمی که در آلمان به مسجدش می رفتی را چطور؟اینان سرشناسان دسته ما هستند همینطور که بیای پایین نامهایی آشنا را خواهی دید چند تن از همرزمانت هم با ما هستند تا به پایین که برسی ما هستیم راستی خانواده شهید همت هم جز دسته ما هستند…از وقتی که رفتی خیلی چیزها عوض شده،تعاریف، مفاهیم …مثلا بسیجی ها ظاهرشان فقط بسیجی است وگرنه در خیابان به گوش دختران سیلی می زنند،بعضی ها چشم چرانی میکنند و بعضی هاشان خیلی بد دهن شده اند.دیگر بسیجی،بسیجی زمانی که تو رفتی نیست.احترام،راستگویی،درستکاری،مهربانی،آرامش،امنیت مفاهیمی نا آشنا شده اند در جامعه ….

دیگر دختران جرات نمیکنند اگر در جامعه به مشکلی برخوردند به یک نیروی امنیتی مراجعه کنند چون همان نیروی امنیتی اولین مشکل آنهاست.از گرانی،تورم،فساد و اعتیاد در جامعه که بگذریم اخلاق و مفاهیم اخلاقی دیگر در جامعه یافت نمی شوند…راستی این روزها باج دادن به بیگانگان مد شده .دریای خزر را تقریباً از دست داده ایم و نام خلیج فارس را دارند عوض می کنند و هیچ کس عین خیالش هم نیست مولانا را از ما گرفتند و هیچ کس صدایش در نیامد فکر کنم چند صباحی که بگذرد نام ایران را هم از ما بگیرند کجایید مردانی که برای یک وجب از این خاک جان خود را فدا کردید.کشور اسلامی هستیم ومردم هیچ یک از کشورهای اسلامی ما را به مسلمانی قبول ندارند.دریغ از نشانی از اسلام و مسلمانی. نشان اسلام این روزها فقط حجاب شده که خود آن هم وسیله ای شده برای. خلاصه این که جایت اصلاً خالی نیست در این آشفته بازار که اگر بودی در گروه خودمان بودی البته تو خود پیشتر از همه ما قبل شهادت غیرخودی شده بودی توسط خودی های امروز.جای تو اینجا خالی نیست اما جایی برای من خالی کن نزد خودت که سخت دلتنگ دیدارتم……}  

 

و اما تطبیق:   

چون ماهم به حکم ایرانی بودن و مسلمان بودن و عاشق شهدا بودن؛وکیل وصی شهدا هستیم؛ بنابراین این هم نامه من:  

 

 

کجایی سبزترین بابای دنیا؟  

سلام بابا!

حالمون که زیاد خوش نیست اما به شما که فکر میکنیم آروم میشیم.بابا تو که همه چیزو میبینی؛لازم نیست من بگم اما دلم خونه از آسیه و بعضیها و دارم باهات درددل میکنم.بابای سبزم اون موقعها گفته بودی رزمنده ها بعد از جنگ 3 دسته میشن؛البته بابا بیشتر همرزمات تو خط شما موندن ودارن دق میکنن.بابا یه چیزی خیلی عجیبه آخه فاطمه خانم و احسان و  آسیه هم دارن دقشون میدن و از دق دهنده ها دفاع میکنن.

بابای نازنینم! معیار نزدیکی به شما مگه پیروی از ولایت نیست؟ پس اگه پیرو نباشم ازت دور میشم که خدا نیاره اون روز رو.

بابای شهیدم ما کاری به شما نداریم که تقسیمتون کنیم که کدوم طرفی میشید که هییچکس نمیتونه این کارو بکنه چون شما با خونتون، خططون رو ثابت کردید.

خط ما خط شماست خط ولایت؛ خط امام خمینی و امام خامنه ای. ادامه عاشورا. بابا جون! تو خط و دسته ما آدمهای نابی هستند؛ همرزمهات البته از نوع اونایی که دارن از شدت غصه دق میکنن؛ پدر و مادرهای شهدا، سینه چاکان امام خامنه ای.

بابا جونم اونایی که به قول امام خامنه ای حتی یک سیلی هم برای انقلاب نخوردند حالا شدن الگوهای آسیه. آسیه میگه پسرای شهید همت تو دسته اونا هستن. اما مادر  و برادر و خواهر شهید همت چی؟ بقیه چی؟ مگه شهدا فقط باکری و همت بودن؟!

آسیه،احمد احمد رو نمیشناسه که بدونه کیا برای انقلاب زحمت کشیدن و هیچ ادعایی ندارن و گمنامند. اما ما احمد احمد رو میشناسیم. ما ننه علی رو با پسر شهیدش میشناسیم اما آسیه نه.

بابای شهیدم سال 55 که رفتی آلمان؛ مهندسی عمران بخونی،گلهای قشنگمون زیر شکنجه های ساواک پرپر میشدن، سید محمدخاتمی هم در کمال آرامش،داشت تو مسجد هامبورگ نماز میخوند. چمران هم تو لبنان کنار امام موسی صدر برای بشریت میجنگید. دکتر شریعتی هم با زبان و قلمش شعله های انقلاب رو روشن میکرد. دیدی که مبارزه مهمتر از درسه،به قول آغاسی؛شیعه را در خون روایت کرده اند. پس،به مسجد خاتمی نرفتی، احتمالا میدونستی که روزی، خاتمی با بنیاد سورس، سر و سری خواهد داشت و یا اینکه با دختران ایتالیایی دست خواهد داد. تحصیل در آلمان پوششی بود برای فعالیتهات در لبنان و سوریه و فلسطین. امروز آسیه از کسانی دفاع میکنه که میگن نه غزه نه لبنان، همون غزه و لبنانی که تو میرفتی. حالا تماشا کنن بچه های غزه و لبنان رو:

 

  

کدوم دل بی انصافی طاقت میاره!!! ببین با شیعیان چه میکنند!! اونوقت موسوی میگه لبنان و فلسطین ربطی به ما ندارن.آسیه هم میگه موسوی پاکه. بابا! آسیه از ولایت پذیری چیزی نمیدونه. امام خمینی فرمودند فلسطین پاره تن اسلام است. فقط ما از فلسطین نمیگیم همه آزادی خواهان جهان میگن. آسیه، شهیده راشل کوری رو نمیشناسه همون دختر مسیحی آمریکایی 24 ساله ای که در دفاع از مردم فلسطین زیر چرخهای بولدوزر اسرائیلی له شد.

خجالت میکشم بگم اما خودت میدونی که همجنسبازان و منافقین و سران آمریکا و اسرائیل و رقاصه ها و مانکنهای سالنهای مد ایتالیا و مجرمین سیاسی و گروهک ریگی و  زنان و مردان بدکاره و صاحبان کاباره های معروف دنیا و بهاییها و...از موسوی اعلام حمایت کردن. اونوقت آسیه به این موجود میگه پاک. مگه امام خمینی نگفت که اگر دشمن ازتون تعریف کرد به خودتون شک کنید. بابا دیدی که b.b.c و دشمنها چطوری از حرفهای آسیه استقبال میکنن

بابا! آسیه ندونه، تو که میدونی تو جریانات فتنه پارسال تا الان نزدیک 40 نفر از بهترین بچه های بسیج کشته شدن. همونهایی که رفته بودن امنیت من و  هموطناشونو با جونشون حفظ کنن. میشناسمشون. چند نفرشونو مثال میزنم. شهید حسین غلام کبیری که  از پایگاه بسیج  اعزام  میشه به سعادت آباد که گویا اونجا تحرکاتی بوده و ماشینی بدون پلاک و با سرعت و به عمد اونو زیر میگیره و این جوان 18 ساله بامداد 25 خرداد توسط اراذل و اوباش مجروح شده و ساعت 15 روز 26 خرداد به شهادت رسید.

 

 

شهید حسین غلام کبیری  

 

شهید امیرحسام ذوالعلی که روز 10 دی با یک تصادف عمدی به شهادت رسید تو خیابونهای تهران. تو بیمارستان وقتی از حالت کما میاد بیرون بهش میگن زنگ بزنیم به خانوادت و میگه وقت ندارم و سه بار بلند یاحسین میگه و شهید میشه.بارها تهدیدیش کرده بودن به خاطر فعالیتهای انقلابیش و آخر سر هم تهدید رو عملی کردن.

 

   

متولد 1/10/65 شهادت10/10/88

 

نقل: 

 

اینجا کسی شهید شده است. کسی کتک خورده است. کسی بدنش از ضربه‌های چوب و چماق کوفته شده است. کسی بدنش را با چاقو سوراخ سوراخ کرده‌اند. اما نباید گریه کنی. نباید دردت را بگویی. باید درد را در خود پنهان کنی.، به همین خاطر نادیده‌ات می‌گیرند هیچ‌کس هم اجازه ندارد تسلیت بگوید. چرا که باید امنیت ملی حفظ شود.انگار هیچ اتفاقی نیفتاده است. خانه‌ای سوخته، اتومبیلی آتش‌گرفته و دل‌هایی پرپر…

نه تلویزیون نگاه کرده‌ام و نه از کسی شنیده‌ام. من خودم دیده‌ام…

با یکی از ماموران نیروی انتظامی صحبت می‌کنم. می‌گوید اجازه ندارد چیزی بگوید.اما همین قدر می‌گوید که بارها تا پای مرگ رفته است.تعریف می‌کند که در میدان صنعت چگونه با مرگ دست و پنجه نرم کرده و تعریف می‌کند از آن صحنه که فرمانده‌اش را با ماشین زیر گرفته‌اند اما کسی فیلمی از آن نگرفته است.دوستم (ایمان) را می‌بینم که درست نمی‌تواند بشیند. نمازش را نمی‌تواند ایستاده بخواند. بیست و چهار سال بیشتر ندارد،اما شانس آورده که زنده مانده شاید اگر آن ماشین روی کس دیگری رفته بود،جانش را از دست داده بود.

وقتی می‌بینم که محمد نقی، دانشجوی دکترای مدیریت را به جرم داشتن ریش چنان زده‌اند که نتوانست تا چند هفته از خوابگاه خارج شود دردم می‌گیرد.خودم زیر بغل رضا را گرفتم و بردمش بیمارستان. خودم جای بریدگی چاقو و کبودی میل‌گرد را دیده ام. خودم دیدم آن فردی را که گلوله به پایش خورده بود. خودم دیدم که با گلدان از طبقه بالا توی سر آن مرد زده بودند و قطع نخاع شده بود. خون برادرم روی دست من ریخته است…

از پرستارها شنیدم که می‌گفتند فردی را آورده بودند که چنان سرش شکافته بود که مغز سرش آشکار شده بود. پرستارها از ترس رهایش کرده بودند. رضا تعریف کرد که بعضی پزشکان بیمارستان به جرم داشتن ریش از مداوای ما خودداری می‌کردند. توی راهروی بیمارستان رها می‌شدند.

شب زنگ می‌زنند که نزدیک خوابگاه سبزها کتکش زده‌اند و موتورش را هم آتش زده‌اند و حالا هم خونین و کبود نمی‌تواند بیاید.کمک می‌خواهد و من نمی‌توانم کمکی بکنم.

چه کسی مظلوم است؟ آن کسی که به دلیل نداشتن رسانه، رأی‌ش نادیده گرفته می‌شود یا  کسی که از مردم دفاع می‌کند به خاک و خون کشیده می‌شود؟ یا آن کسی که در یک مرگ مشکوک میرانده می‌شود و از لندن تا تلاویو و از واشنگتن و تا پادگان اشرف برایش  مرثیه می‌خوانند؟ 

می‌گویند صدا و سیما که دست شماست. آخر این چه صدا و  سیمایی است که از ندا آقا سلطان و روح‌الامینی و کامرانی می‌گوید،اما از غلامحسین کبیری و ذوالعلی هیچ نمی‌گوید. مگر رضا و ایمان و محمدنقی و امثال این‌ها آدم نبودند که چیزی از آنها گفته نمی‌شود؟ دردمان را به چه کسی بگوئیم…

درد این است که حتی برای شناسایی‌شان هم باید خودمان وارد عمل شویم و با وبلاگ زدن شهدایمان را پیدا کنیم و معرفی کنیم و گرنه نه سپاه و نه بنیاد شهید و نه هیچ‌کجای دیگر درد این شهدا را ندارد. شهید از این مظلوم‌تر هم می‌شود؟

بیائید لااقل برای روح‌شان فاتحه بخوانید. کمترین کاری که برای آن شهدای مظلوم بر می‌آیدشهید مظلوم غلامحسین کبیری شهید مظلوم  امیر حسام ذوالعلی و.....

 

  منبع: http://saleh.ruhollah.org/ 

 

بابای شهیدم آسیه به این جوونهای بسیجی پاک میگه ............

آسیه خوابه! تا کی میخواد قرص آرام بخش بخوره؟ اما من میخوام عکسهایی نشونش بدم که خواب از سرش بپره:

 

 

 

مادر و دختری به نامهای سرور برومند و فاطمه رجب پور 58 و 38ساله که بدلیل چادری بودن شهید شدن. وقتی زهرا رهنورد بگه حجاب رو اختیاری میکنیم باید هم اینطوری بشه. پس از تجمع غیرقانونی حامیان موسوی در میدان آزادی،آشوبگران حامی وی با حمله به یک مهد کودک،این 2نفر را به شهادت رساندند.

آسیه، ندا رو میشناسه اما نمیدونه که آرش حجازی و نامزدش سر به نیستش کردن و بعد که لو رفت از ایران فرار کردن.نامزد ندا رفت اسرائیل. تماشا کن آسیه. خبر دروغ نیست عکسها هم فتوشاپی نیست. خودشون تایید میکنند. این جنبش سبزه!

 

 

      مریم رجوی در سوگ ندا.       کاسپین ماکان،نامزد ندا در کنار شیمون پرز در اسرائیل 

 

بسیجیها مردم رو کتک زدند!!!بسیجیها فلان و فلان. اگر این طور بود چرا خودشون کشته شدن ! آسیه تو دیدی که بسیجیها کتک زدند یا خبر از b.b.c بهت میرسه. با حرفهای آسیه نیازی به سناریوی دشمن نداریم. 

بابای شهیدم به آسیه بگو به من بگه کی چادر منو کشید؟ کیا چادر  ما رو کشیدن؟کی ما رو با چاقو دنبال میکرد به جرم رفتن به جشن انتخابات. کیا از طبقات بالای ساختمونها به سر بچه های ما اسید ریختن؟ بابا آسیه نبود ببینه که به من چادری تو خیابون میگفتن همین روزا حکم جلبتونو  صادر میکنیم. روزهای آخرتونه،چادری عقب  افتاده؛ بسیجی فلان. تو اغتشاشات هم نبود؛ روز روشن در کوچه و برزن میگفتن. البته بابا میدونی که سکوت نمیکردم و  حالشونو جا می آوردم آخه ما خشونت طلبیم!!!!

کیا بچه های بسیج و مذهبی رو زیر ضربه های چاقو سوراخ سوراخ کردند؟ کیا بچه های ما رو  نابینا و قطع نخاع کردن؟ کی میدونه جلوی پایگاه مقداد چی گذشت؟ وحشیهای سبزپوش میخواستن پایگاه مقداد رو بگیرن. وای اگر این اتفاق می افتاد و اونا به اسلحه های پایگاه دست پیدا میکردن چی میشد؟ بچه های بسیجی ما جلوی پایگاه خون دادن و شهید شدن و این اتفاق نیفتاد. حالا آسیه بگه بسیجیها مردم رو کتک زدند. بابا! آسیه مسعود و مریم رجوی نمیشناسه. کلمه منافقین نشنیده. از جنایتهاشون چیزی نمیدونه. نمیدونه که منافقین یا همون مجاهدین خلق بچه های مذهبی رو به فجیع ترین شکلی شکنجه میکردن. اتوبوسها رو با مسافراش آتیش میزدن. آسیه میخوای عکسهاشو نشونت بدم. حالم بد میشه نمیتونم. یه سرچ کنی تو اینترنت هست. از اون سالها تا پارسال جرات نفس کشیدن نداشتن اما به یمن عملکردهای موسوی اومدن جلو و بچه هامونو تیکه تیکه کردن. اونوقت آسیه به موسوی میگه پاک!!!! موسوی که برای اهداف خودش همه رو قربانی میکنه حتی خواهر زادش رو. قرار بود زهرا رهنورد هم فیلمی شبیه ندا بازی کنه اما ترسید و قضیه هم لو رفت. آسیه حرفهای موسوی رو نشنیده و بیانیه هاشو نمیخونه که ببینه از علایم شیطان پرستها در بیانیه هاش استفاده میشه. آسیه نمیدونه که موسوی چقدر خون به دل خمینی کبیر میکرد و امام به خاطر شرایط جنگی و مصلحت کشور گذشت میکرد.آسیه اصلا اسم صحیفه نور امام رو نشنیده. نامی از امام خمینی و امام خامنه ای نمیبره. چون با ولایت کاری نداره. 

بابا آسیه میگه بسیجی های امروز  مثل زمان تو نیستند. واعجبا!آسیه سنت الهی رو هم زیر سوال میبره چون بر طبق سنت الهی هرگز زمین از وجود  انسانهای ناب، خالی نمی ماند شاید تعداد کم بشه اما از بین نمیره. مثلا آسیه، شهید غلامرضا زوبونی رو نمیشناسه که سال 86 در  تعقیب شبانه اشرار در شهرک غرب به شهادت رسید. بابا تو میدونی که چه خصوصیاتی داشت.

 

 

 

بابای شهیدم آسیه نبود تا ببینه دختران بدون حجاب در میدان ولیعصر،خانم چادری رو انقدر کتک زدند که 25 روز تو  آی.سی.یو بود.

نبود ببینه که دختری با تاپ و شلوارک سبز  زیر پل سیدخندان به امام و انقلاب و شهدا فحش میداد و میگفت اسلام تموم شد. بابای شهیدم زجر میکشیدیم. مادران شهدایی رو دیدیم که گریه میکردن که خون عزیزامون پایمال شد. مادر آسیه هم  موسوی رو (زبونم لال)با تو یکی میکرد. خیلی از طرفدارهای موسوی از خواب بیدار شدن اما فرزندان باکری و همت در خواب عمیقی فرو رفتند. 

بابای شهیدم یادته دوره نخست وزیری موسوی؛شهید آیت و افشاگری و....همون موقع شهید دیالمه گفته بود که رهنورد و موسوی جلوی این نظام خواهند ایستاد. بابا یادته که رهنورد  و موسوی اسم شهید بهشتی رو گذاشته بودن،روحانی سنتی.آسیه هیچ کدوم اینارو نمیدونه.

بابا دیدی که روز 17 آذر تو دانشگاه تهران؛ سبزهای وحشی یکی از بچه های بسیج رو غرق در خون کردند و اگر نجاتش نمیدادن همونجا جلوی دانشکده فنی به  شهدای 16 آذر میپیوست.اونا هیچ ابایی از خون ریختن ندارن. آسیه از اونا دفاع میکنه. بابا جون دیدی حامیان موسوی میرفتن سراغ خانواده های شهدا تا اونارو با خودشون همراه کنن.رفته بودن سراغ پدر شهیدان؛محمدرضا و علیرضا موحددانش،وقتی این پدر شهدا قبول نکرده بود حامی موسوی باشه تهدیدش کرده بودن. شایعه کرده بودن مادر شهید کشوری حامی موسویه و این شیرزن متعهد بلافاصله اعلام برائت کرد.آسیه خواب بود ندید چطوری یه عده بیحیا  تو مناطق پرتردد میزدن و میرقصیدن. بابا دیدی که با چادرم جلوشون ایستادم و محفلشونو به هم زدم با همون چادری که آسیه کنار گذاشتش.آخه عملیات خیبر که توش شهید شدی اومد جلوی چشمام،خون همت و خیبر و خیبریها اومد جلوی چشمام.بابا رفتم به اسفند 62،عملیات خیبر: شهدا رو تجسم میکردم،لحظه هایی رو مرور میکردم که نیروهای شهید همت از پشت بیسیم بهش میگفتن حاجی وقت نیست دشمن داره میرسه به امام بگید ما چون حسین جنگیدیم و شهید شدیم.دسته دسته نیروهای همت تیکه تیکه میشدن در برخورد با تله های انفجاری و ... همت هیج کاری نمیتونست بکنه.موتور رو روشن کرد  تا بره ببینه چیکار میشه کرد،حمید میرافضلی هم نشست ترک موتور.اون لحظه ها چی گذشت به حاج همت. رفت برای همیشه. اینارو تجسم میکردم.اول گریه کردم که خدایا ایران سرزمین شهداست.اما تأمل کردم که مگه میشه سکوت کرد سکوت نکردم چون سکوت در مرام بسیجی راهی ندارد.اما بابا آسیه خوابیده بود بیدار هم که میشد به ما فحش میداد. روز عاشورا زدن و رقصیدن؛موقع نماز ظهر عاشورا، یزیدیها چادرای خانمها رو کشیدن و آتیش زدن. بچه های مذهبی رو تا حد مرگ زدن.با سنگ انقدر تو صورت یکیشون  زده بودن که صورتش له شده بود. فیلمش موجوده. سر یکی شکافته. بابا تو دیدی که بعضی پزشکهای معاند بچه هامونو رها کردن تو راهروها نذاشتنن بستری بشن.روز عاشورا بود فقط تونستیم بگیم یا حسین مظلوم عزادارانت هم مظلومن.خیمه های امام حسین رو آتیش زدن. تکرار تاریخ: قرآن آتیش زدن و... موسوی بهشون گفت مردم خداجو  و آسیه هم گفت موسوی پاکه. آسیه خواب بود وقتی ما سوار مترو میشدیم دخترای بزک کرده سبزپوش دهنهای کثیفشونو باز میکردن و هر چی لایق خودشون بود بار ما میکردند چون چادر داشتیم و بخاطر همون چادرمون میگفتن بسیجی فلان فلان.نیروهای امنیتی اولین مشکل دختران هستند؟تکرار حرفهای کروبی! اولا هرگز این چیزی که آسیه میگه اتفاق نیفتاده دوما نیروهای امنیتی میتونن از هر قشری باشن و همه نوعی اما از آنجایی که آسیه با بسیجیها سروکار نداشته نمیدونه که بچه های بسیج به پاکی شهید حمیدند. بابا جونم گرونی هست اعتیاد هست فساد هست و ریشه تمام اینا از دوره سازندگی و 2خرداد شروع شد.این دولت داره با فساد و رانت خواری و هزار مشکل دیگه مبارزه میکنه،دادشون دراومده که وای گرونی و تورم و ...چون ریشه اینا خودشون هستند.

آسیه میگه این روزها باج دادن به بیگانه مد شده.اتفاقا چون این روزها باج داده نمیشه آمریکا و اسرائیل بشدت عصبانین و به خودشون میپیچن.بابا یادته دوره های گذشته چطوری به دشمن باج میدادن.در دوره سازندگی تمام طرحهای اقتصادی دولت در راستای اهداف صندوق بین المللی پول بود که نهادی است صهیونیستی.در ازای وام صندوق باید اهدافشون اجرا میشد که یکی از مجریها کرباسچی بود: حذف نام شهدا از کوچه و خیابانها؛حذف تصاویر شهدا از سطح شهر و...

در دولت خاتمی که زبانم قاصر است از وصف خدمات این روحانی نمایی که همیشه روحانیت رو مسخره میکنه چه باجهایی که ندادن:اجلاس دوربان و  پلمپ شدن تاسیسات هسته ای و  دعوت از ناتو برای نظارت در امور داخلی کشور و..... 

بابای شهیدم سواد آسیه به این چیزا  نمیرسه نم کشیده چون هیچ اطلاعی از این چیزا نداره.

بابا تو میدونی که اتفاقی برای دریای مازندران نیفتاده(خزر نام اشتباهی است).نام خلیج فارس هم عوض نشده و اتفاقاً در دولت نهم و دهم بود که بسیار روی خلیج فارس کار شد و اسناد باستانیشو درآوردن و ......مولانا رو هم کسی غلط کنه از ما بگیره.این سیاه نماییها بسیار شبیه اراجیف آن شیخ ساده لوح،کروبی است.آسیه،کروبی رو هم نمیشناسه که بدونه برای همسرای شهدا زندان درست کرده بود و اونا رو کتک میزدن.

اما اینکه نام ایران رو از ما بگیرند حرفی است قابل تامل زیرا: وقتی نام اسلام رو حذف کنی و به جای جمهوری اسلامی بگی جمهوری ایرانی؛فردا ایرانی هم حذف میشه و میگن نه شرقی نه غربی فقط شیطان پرستی.چون در مبان مریدان سبزی،شیطان پرستان اکناف عالم هم از موسوی حمایت کردند.آسیه میگه موسوی پاکه!!! 

بابای شهیدم آسیه میگه مردم کشورهای دیگه مارو به مسلمانی قبول ندارن البته از بابتی راست میگه؛وقتی گستاخ، جماعت رو آزاد بذاری،کشف حجاب که هیچ،لخت هم بیرون میان.وقتی آسیه و آسیه ها دولتی رو به باد انتقاد میگیرن که خود،دشمن فساد اقتصادی است و وقتی از کسانی حمایت میکنن که بانیان گرانی و بدبختیهای این جامعه هستند باید هم خبری از عدالت اسلامی نباشه.وقتی ابتکارات و اصلاحات رو سیاه نمایی جلوه میدید...وقتی از زهرا رهنوردی حمایت بشه که بگه حجاب اختیاریه،وقتی شیرین عبادی بشه دادخواه زن ایرانی باید هم اسلاممون زیر سوال بره.اما از بابتی هم آسیه در توهمه چطور مارو به مسلمانی قبول ندارن وقتی با ما میان میریم زیارت جبهه های جنوب.همین امسال یه دختر مسیحی لهستانی تو  جبهه های جنوب مسلمون شد.یا مردم عراق چقدر به دین و اسلام ما غبطه میخورند.مشکل آسیه در اینه که با عشاق شهدا رابطه ای نداره ببینه که چه بچه مسلمونهایی داریم ناب ناب مثل بابای شهیدش.

آآسیه میگه جات اینجا خالی نیست اما بابای شهیدم خیلی جات خالیه 22 بهمن:در بهار آزادی جای شهدا خالی.راهپیمایی 9 دی که عجیب،جات خالی بود.24 اردیبهشت که دیگه جات خالی تر که تو این آشفته بازار رفتیم نماز جمعه و تشییع شهدا. سبزترین بابای دنیا میدونم که جای خالی کنار تو   تنها جاییه که بند پ(پارتی)هیچ کاربردی نداره و جای خالی کنار تو متعلق به شهید زوبونی و  کبیری و ذوالعلی است.    

بابای شهیدم!قول شهادت،شفاعت.سعی میکنم لیاقت شفاعت شدن رو پیدا کنم.                                                       تا صبح ظهور.

 

 اتمام حجت  با خانم آسیه باکری!                                                                                          

 

 

آسیه خواهرم چادرتو کجا جا گذاشتی؟

از دیگران نه اما از فرزندان شهدا  اونم فرزند شهید باکری انتظار حجاب برتر میره.یادمه قبلا چادر داشتی.تو چادرتو برداشتی،چادر منو کشیدن. حمید رفت حجاب بمونه مهدی رفت تا ما بمونیم.حمید نخوابید چشاش همیشه خونی بود حمید نخوابید تا شهید شد؛شهید که شد خوابید. نخوابید تا بگه همیشه چشمات به حقیقت باز باشه.  

شهیدی تو وصیت نامه اش نوشته بود: خواهرم سرخی خونم را به سیاهی چادرت امانت داده ام پس پاسدار خوبی برای خونم باش. 

 

سیاهی چادر = سرخی خون شهید 

 

شهید چه تاکیدی داره.میگی این روزها مسئله شده حجاب.تو داری به مادران شهدا و عشاق شهدا توهین میکنی به مراجع هم توهین میکنی. چون این روزها مطالبات حجاب،خواست خودجوش مادران شهدا و بانوان عفیف و افراد غیور و مراجع است.چه چیزی برای زن مهمتر از پوشش و حجاب است؟البته این روزها مردان هم پوشش ناقص دارند. 

فکر کردی تاحالا چه جایگاهی بین خانواده های شهدا دارید؟اکثریت رو میگم.تا حالا دل چند مادر شهید رو به دردآوردی ؟من شاهد بودم.جانبازان شیمیایی چطور؟اونارو هم دیدم که دقشون دادی.یک لحظه هم فکر نکردی که من و بی بی سی و  استقبال دشمنان و ... 

کسانی که هیچ قرابتی با شهدا ندارن،هیچ ارزشی حالیشون نیست  چرا شدن دلسوز آسیه و احسان و مصطفی و مهدی؟شک نمیکنی؟تا دیروز میگفتن چقدر از شهدا میگید جنگ تموم شد.شهدا مردن.به ما چه !میخواستن نرن!     و حالا.......!؟!؟!؟ 

آسیه کیا از حرفات استقبال کردن؟ کمیته صهیونیستی کزارشگران حقوق بشر؟!  

وصیت نامه باباتو مرور کن: 

بسم الله الرحمن الرحیم
در این لحظات آخر عمر سر تا پا گناه و پشیمانی وصیت خود را می نویسم و علم کامل دارم
که در این ماموریت شهادت ، جان به پروردگار بزرگ باید تسلیم نمایم انشاالله که
خداوند متعال با رحمت و بزرگواری خود گناهان بیشمار
این بندة خطاکار را ببخشند .

وصیت به احسان و آسیه عزیز 

1 ) انشاالله وقتی به سنی رسیدید که توانستید این وصایا را درک نمائید هر چند روز یکبار این وصیتنامه را بخوانید. 

 2 ) شناخت کامل در حد استطاعت خود از خداوند متعال پیدا نمائید در پی اصول اعتقادی تحقیق و مطالعه نمائید و تفکر زیاد نمائید تا به اصول اعتقادی یقین کامل داشته باشید .
3 ) احکام اسلامی را (فروع دین ) با تعبد کامل و بطور دقیق و با معنی بجا آورید .
4 ) آشنایی کامل با قرآن کریم که عزت‌بخش شما در این دنیای سرتا پا گناه خواهد بود داشته و در آیات آن تفکر زیاد بنمائید و با صوت خواندن قرآن را فرا گیرید .
5 ) از راحت طلبی و بدست آوردن روزی بطور ساده دوری نمائید . دائم باید فردی پرتلاش و خستگی ناپذیر باشید.
  

6)‌ یقین بدانید تنها اعمال شما که مورد رضایت خداوند متعال قرار خواهد گرفت اعمالی است که تحت ولایت الهی و رسولش و امامش باشد بنابراین در هر زمان و هر موقعیت همت به اعمالی بگمارید که مورد تائید رهبری و امامت باشد.  

7) به کسب علم و آگاهی و شناخت در تاریخ اسلام و تاریخ انقلابات اسلامی اهمیت زیاد قائل شوید .
8 ) قدر این انقلاب اسلامی را بدانید و مدام در جهت تحکیم مبانی جمهوری اسلامی کوشا باشید و زندگی خودرا صرف تحکیم پایه های این جمهوری قرار دهید. 

9) به اخلاقیات اسلام اهمیت زیاد قائل شده و آن را کسب و عمل نمائید .
10 ) در جماعات و مراسم به خصوص نماز جمعه ، دعای کمیل و توسل ومجالس بزرگداشت شهداء مرتب شرکت نمائید .
11 ) رساله امام را دقیق خوانده و مو به مو عمل نمائید .
12 ) حق مادرتان را نگهدارید و قدرش را بدانید و احترام و احسان به مادرتان را به عنوان تکلیف دانسته و خود را عصای دست ایشان نمائید .
13 ) در زندگیتان همواره آزاده باشید و هیچ چیز غیر از خدا و آنچه خدائی است دل نبندید و بدانید که دنیا زودگذر و فانی است ، فریب زرق و برق دنیا را نخورید .
14 ) برحذر باشید از وسوسه های نفس و مدام به یاد خدا باشید تا از شر نفس و شیطان در امان باشید .

وصیّت به فاطمه:  

1 ) می دانم در حق شما مدام ظلم کرده ام و وظیفه ام را بجا نیاورده ام ولی یقین بدان که خود را بنده ای قاصر و کم کاری میدانم و امید دارم که حلالم نمائید .
2 ) احسان و آسیه امانتهایی هستند در دست تو و مدام در در تربیت اسلامی آنها باید همت گمارید و توجیه و کنترل مواردی که به آنها وصیت نموده‌ام به عهده شماست .
3 ) از کوچکی آنها را با قرآن آشنا کرده و به کلاس قرائت قرآن بروید .
4 )از کوچکی آنها را در مجالس و مجامع خصوصا نماز جمعه ، دعای کمیل و یادبود شهداء شرکت بدهید .
5 ) درآمد یا پولی نداشته و ندارم که مهریه تان را بدهم انشا ا... که حلال خواهید کرد .
6 ) مقداری به مهدی مقروضم به شکلی که برایتان مقدور باشد پرداخت نمائید منتهی فشار مادی بیش از حد به خودتان در این مورد وارد نکنید .
7 ) انشاءالله که شما و عموم فامیل در یادبود من به یاد شهدای کربلا و امام حسین گریه و عزاداری نمائید و مرتب بیاد بیاورید که هستی دهنده اوست و باید شکر به مصلحت الهی گفت.
متاسفانه به علت نبودن وقت نتوانستم وصیتم را تمام نمایم از عموم آشنایان و فامیل حلالیت می‌خواهم انشاءالله همه خدمتگزار اسلام خواهند بود .
حمید باکری  

 

گفته بودی چرا اونایی که 30 سال برای انقلاب زحمت کشیدن یک شبه بد شدن!متذکر شدیم که موسوی و خاتمی و امثالهم یک سیلی هم نخوردند و یک ساعت سردرد هم نکشیدن.اما زحمت کشیده ها در گمنامی ذوب شدند.گفتی پسر شهید بهشتی!آسیه جان پسر شهید بهشتی یا همسر شهید رجایی سالهاست که خط دیگری برگزیده اند.به گفته شهید چمران وقتی شیپور جنگ نواخته میشود شناخت مرد از نامرد آسان میشود.باید شرایط مهیا بشه تا عقده ها بیرون بریزه. 

 

صحنه هایی بی بدیل از افتخارات جنبش سبز:

        

حامیان جنبش سبز: صهیونیستها  

 

        

  

 

 

جمع گرم بهاییها در جشنواره فیلم ونیز   

 

 

مانکنهای ایتالیایی با دستبند سبز.خاک بر سر جنبش سبز. با تیشرت NEDA ALIVE   

راستی! مدونا،خواننده آمریکایی(جزء فاسدترین زنان معاصر)هم از جنبش سبز حمایت کرده بود.  

 

آسیه خوابی!انقلاب مخملی میدونی چیه؟اسم انقلاب نارنجی یا انقلاب گل لاله رو شنیدی؟گرجستان و اوکراین و قرقیزستان و .... رو میشناسی؟از انقلابهای مخملیشون خبر داری؟ واژه جنگ نرم به گوشت خورده؟میدونی تو انقلابهای مخملی از اعتقادات مردم اون کشور استفاده میشه. اما اینجا ایرانه سرزمین باکریها و همتها و علمدارها.و....اینجا جای انقلاب سبز نیست.اگر انقلابی بشه، سرخه و عاشورایی .بد نیست کتاب "شوالیه های ناتوی فرهنگی "رو بخونی.آشنا میشی با جنگهای نرم .دوستان سبزتون چند وقت پیش نویسنده اش رو ترور کردند .الحمدالله زنده موند.آسیه ان شاالله کربلا مشرف بشی؛یه مدت سربازای آمریکایی تو مرز مهران دستبندهای سبزی دستشون بود با عنوان FREE IRAN. 

 آسیه جان هنوز تشخیص ندادی که این دولت و سبزو کی و چی و...همه بهانه بود.هدف نابودی اسلامه.هنوز نمیدونی که مکتب صهیونیست مسیحی به شدت روی مسئله امام زمان کار میکنه.تمام این مسائل مربوط به ظهوره و تغییر پایان جهان به نفع خودشون.نظریات فوکویاما و هانتینگتون و ... 

ما که بخوابیم دشمن در بیداری خیلی ظریف رو مغزهامون کار میکنه و متوجه نمیشیم.  

هدف اونها در تصورات خامشون ظهور دجاله.اما لازمه اون در یک کشور شیعه شهید داده امام زمانی،سست کردن عقاید دینی و ملی است و بهترین راهش جنگ نرمه؛جنگ سبز.اونوقت از عاملان جنگ نرم حمایت کنیم!!.؟؟  

اما اینجا ایرانه ،سرزمین مردان و زنان خدایی؛ما اجازه چپ نگاه کردن به دین و وطنمون رو به هیج دشمن داخلی و خارجی نمیدیم: 

 

ماهمان نسلیم که ثابت کردیم،  

در ره عشق جگردارتر از هر مردیم، 

هر زمان شور خمینی به سر افتد مارا؛ 

دور سید علی خامنه ای میگردیم.  

 

آسیه این عکسها رو دیدی.؟من چنین صحنه هایی رواز نزدیک دیدم:   

 

         

 

میرحسین موسوی و همسرش زهرا رهنورد همصدا  با فرزند شاه مخلوع،گروهک تروریستی پژاک و گروهک فدائیان خلق،اعدام پنج تروریستی که به اتهام بمب‌گذاری در شهرهای مختلف و از جمله حسینیه شیراز اعدام شدند را در بیانیه و یادداشت جداگانه محکوم کردند.  

 

 

 از شهدای حسینیه رهپویان وصال شیراز

 

لازم نکرده موسوی و اعوانش  بچه های مارو بکشن و به مجلس ترحیمش برن.آفرین بر غیرت اون پدر مشهدی که نماینده  موسوی رو از مجلس ختم پسرش بیرون کرد.

افتضاح جریان ترانه موسوی و علیرضا توسلی و ... و.... یادت هست؟!

گفته بودی اگر بابام و عموم زنده بودن الان تو زندان بودن.البته حرفت  خیلی شبیه حرف ابراهیم نبویه]همونی که قلمش رو به دشمن فروخته؛اونم گفته بود اگر آوینی زنده بود الان تو اوین بود. و باز هم البته آسیه جان هیچ بعید نبود یاران 2 خردادی شما ازاین کارا بکنن.

پسر شهید همت گفته بود ما سختی کشیدیم؛بخاری نداشتیم ،توهین وتحقیر شنیدیم و....میخوام بگم آقا مهدی و آقا مصطفی! بابای من شهید نشد اصلا جبهه نرفت من سختی نکشیدم.بابای تو رفت تا بابای من استراحت کنه.حق ندارم منکر مشکلاتتون بشم.اما خانواده های شهید زیادی رو میشناسم که وضعشون از شما بدتر.خانواده های شهیدی رو میشناسم که به نون شب محتاج بودن چون سرپرستشون شهید شده بود.به مادرشون بدترین توهینها شده بود.جانبازی میشناختم هزینه مداواشو تو بنیاد جانبازان بهش نداند و گفتن لذت میبریم از اینکه زجر میکشید. اینا درده  باید بسوزی. و اینها همه ارمغان دولتهای قبلی بود که هنوزم ادامه داره.طوری حرف میزنید انگار قبلا هیچ مشکلی نداشتید و  انتقام همه اون زمانها رو باید از این دولت بگیرید.

جانبازی میشناختم که هزینه عمل چشمهاشو،انسان خیری پرداخته بود تو بنیاد اون پول رو بالا کشیدن و اون جانباز نابینا شد.فرزند جانبازی رو دیدم که تو 7سالگی موهاش سفید بود دکترها گفتند چون چند ساله که گوشت نخورده.بارها برای مداوا یا تأمین معاش حداقل،برای بعضی جانبازان پول جمع کردیم اما ندیدم اینا خم به ابرو بیارن و مسائل رو باهم قاطی کنن و از نظام و حتی همون دولت خاتمی برگردن.همونها امروز هم حامی این دولت هستن.تو فتنه بازار، چون بصیرت داشتن، حق و باطل رو تشخیص دادن.شعرهای ابوالفضل سپهر رو اگر میخوندی میفهمیدی که سایر بچه های شهدا درد کشیدن اما تو خط موندن.چون خیانت بعضیها رو به حساب بسیج و نظام و رهبرشون نذاشتن.البته فرزند شهیدی هم دیدم که به باباش بد و بیراه میگفت.

تو همون دولتهای قبلی انقدر تو بوغ و کرنا کردن خانواده شهدا رو که مردم فکر کردن اینا تو قصرهای شیشه ای همراه با خدم و حشم زندگی میکنن.هر کی کنکور قبول نمیشد فکر میکرد حقشو گرفتن دادن به فرزند شهید و......حالا چرا یقه این دولتو گرفتید؟!؟!

ما نمیگیم مشکل وجود نداره و سختی نیست و یا اینکه این دولت احسن ترینه.اما ریشه ها کجاست؟ اما اقدامات مثبت فراوان این دولت رو چرا نمیبینید؟

آسیه جان گفتی باباتو تصفیه کردن و همون موقع غیرخودی شد.اما خبر نداری که این اتفاق برای خیلیها افتاد.جاویدالاثر؛حاج احمد متوسلیان رو میشناسی ؟کنار بابات جنگیده.همونی که تو لبنان اسیر شد.انقدر براش زدن زدن زدن تا امام خواستش ببینه چه خبره.امام بهش گفته بود میگن خائنی میگن فلانی....حاج احمد گفته بود بله میگن.امام گفته بود برو خدا پشت و پناهت کار تو ادامه بده.ما نشنیدیم که خانواده اش حرفهای بیربط بزنن.سردار فضلی رو که میشناسی ،همون که چشمشو تخلیه کرده و دوختن.ایشون با اقدامات عمدی نابینا شد اما ندیدیم حرفی بزنه و طلبکار باشه و ..خیلیهای دیگه.. آسیه جان ریشه هارو نمیشناسی.!!!!!

اگر منظورتون محصولیه که من حقیقت ماجرا رو نمیدونم و اگر راست باشه ما هرگز تایید نمیکنیم و اما به خاطر اون،نظام رو هزینه نمیکنیم .خطای محصولی رو به حساب بسیج نمیذاریم. پارسال بدو بدو خودتو رسوندی دانشگاه تهران در مراسمی که به یاد بابات تشکیل شده بود هر چی از دهنت دراومد به بسیج گفتی.کی دعوتت کرده بود.بچه های بسیج انقدر سعه صدر داشتن تحملت کردن.اشک بچه های شهید رو درآوردی.

مثل اینکه خیلی دلتون از بسیج پره!بسیج از شهدا شکل گرفته و از دفاع مقدس،پس پایه درستی داره و هر چیزی که از پایبست درست باشه ؛خراب نمیشه و منحرف نمیشه.امام یه چیزی میدونست که گفت در این دنیا افتخارم این است که بسیجی ام.شهید همت در پوتین بسیجی آب خورد.امام خامنه ای همیشه چفیه داره که نماد بسیجه.بسیج، نهضت آزادی و مجاهدین خلق نیست که منحرف بشه.بسیج با تأسی به عاشورا شکل گرفته و تا آخر با ثبات به راهش ادامه میده .چون الگوهاش شهدا هستند.

ابوالفضل سپهر که محشوره با شهدای گمنام میگفت:

اتل‌ متل‌ یه‌ مادر نحیف‌ و زار و خسته‌
با صورتی‌ حزین‌ و
دستایی‌ پینه‌ بسته‌بپرس‌ ازش‌ تا بگه‌
چه‌ جور میشه‌ سوخت‌ و ساخت‌
با بیست‌ هزار تومن‌ پول‌
اجاره‌ خونه‌ پرداخت‌
اجاره‌های‌ سنگین‌
خرج‌ مدرسه‌ ما
خرج‌ معاش‌ خونه‌
خرج‌ دوای‌ مینا
بپرس‌ ازش‌ تا بگه‌
چه‌ جوری‌ میشه‌ جنگ‌ کرد
با سیلی‌ جای‌ سرخاب‌
صورتا رو قشنگ‌ کرد
بپرس‌ ازش‌ تا بگه‌
چه‌ جوری‌ میشه‌ جنگ‌ کرد
یااینکه‌ بی‌ رنگ‌ مو
موی‌ سیاهو رنگ‌ کرد
وقتی‌ که‌ گفتند بابا
تو جبهه‌ها شهید شد
خودم‌ دیدم‌ یک‌ شبه‌
چند تا موهاش‌ سفید شد 

می‌ خوای‌ بدونی‌ چرا
نصف‌ موهاش‌ سفیده‌؟
بپرس‌ که‌ بعد بابا
چی‌ دیده‌، چی‌ کشیده

یا میره‌ داروخانه‌
برا دوای‌ مینا
یا که‌ میره‌ سمساری‌
یا که‌ بهشت‌ زهرا(س‌)
یه‌ روز به‌ دنبال‌ وام‌
مامان‌ میره‌ به‌ بنیاد
یه‌ روز به‌ دنبال‌ کار
پیرِ آدم‌ درمیاد
هر وقت‌ به‌ مامان‌ میگم‌:
«طعم‌ غذات‌ عالیه‌»
مامان‌ با گریه‌ میگه‌:
«جای‌ بابات‌ خالیه‌»
بعضی‌ روزا که‌ توی‌
خونه‌ غذا نداریم‌
غذای‌ روز قبلو
برا مینا میذاریم‌
مینا با غم‌ میپرسه‌:
«غذا فقط‌ همینه‌؟»
مامان‌ با گریه‌ میگه‌:
«بابات‌ کجاس‌ ببینه‌؟»
وقتی‌ که‌ بیست‌ می‌گیرم‌
میاد پیشم‌ میشینه‌
نوازشم‌ می‌کنه‌
نمره‌ها مو می‌بینه‌
میگم‌: «معلمم‌ گفت‌
که‌ نمره هات‌ عالیه‌»
مامان‌ با گریه‌ میگه‌:
«جای‌ بابات‌ خالیه‌»
یه‌ بار گفتم‌: «مامان‌ جون‌
این‌ آقا بقالیه‌
با طعنه‌ گفت‌ تو خونه‌
جای‌ بابات‌ خالیه‌؟»
تا حرف‌ من‌ تموم‌ شد
با دست‌ تو صورتش‌ زد
با گریه‌ گفت‌: «ای‌ خدا
بی‌شرفی‌ تا این‌ حد؟»
میگم‌ : «مامان‌ راست‌ بگو
اگه‌ بابا دوست‌ داشت‌
چرا ازت‌ جدا شد
پس‌ چرا تنهات‌ گذاشت‌؟»
چشم‌ میدوزه‌ تو چشمام‌
لب‌ میگزه‌ ، می‌خنده‌
بیرون‌ میره‌ از اتاق‌
محکم‌ در و می‌بنده‌
رفتم‌ و از لای‌ در
توی‌ اتاقو و دیدم‌
صدای‌ گریه‌هاشو
از لای‌ در شنیدم‌
داشت‌ با بابام‌ حرف‌ میزد
چشاش‌ به‌ عکس‌ اون‌ بود
انگار که‌ توی‌ گلوش‌
یه‌ تیکه‌ استخون‌ بود
«مرتضی‌ جون‌ میدونم‌
زنده‌ای‌ و نمردی‌
بعد خدا و مولا
ما رو به‌ کی‌ سپردی‌؟
دست‌ خوش‌ آقا مرتضی‌
خوش‌ به‌ حالت‌ که‌ رفتی‌
ما اینجا مستأجریم‌
تو اونجا جا گرفتی‌؟
خواستگاریم‌ یادته‌؟
چند تا سکه‌ مهرمه‌
مهریه‌ مو کی‌ میدی‌؟
گره‌ توی‌ کار مه‌
مهریه‌مو کی‌ میدی 

دختر مون‌ مریضه‌
بیاببین‌ که‌ موهاش‌
تند تند داره‌ میریزه 

مهریه‌مو کی‌ میدی‌؟
اجاره‌ خونه‌ داریم‌
صاحب‌ خونه‌ می‌گفتش‌
دیگه‌ مهلت‌ نداریم‌
امروز که‌ صاحب‌ خونه‌
اومد برا اجاره‌
همسایمون‌ وقتی‌ گفت‌
مهلت‌ بده‌ نداره‌
یهو تو کوچه‌ داد زد:
اینا همش‌ بهونه‌اس‌
دق‌ّ اجاره‌ داره‌
دردش‌ اجاره‌ خونه‌اس‌
به‌ من‌ چه‌ شوهرش‌ رفت‌
یا که‌ زن‌ شهیده‌خونه‌ اجاره‌ کرده‌
یا خونه‌ مو خریده‌؟
درد دل‌ خسته‌مو
فقط‌ برا تو گفتم‌
چون‌ از تموم‌ مردم‌
«به‌ من‌ چه‌» می‌شنفتم‌
میگم‌ خونه‌ نداریم‌
خیلی‌ مریضه‌ بچه‌
سایة‌ سرنداریم‌
همه‌ میگن‌ «به‌ من‌ چه‌»
با آه‌ خود به‌ عکس‌
بابا جونم‌ جون‌ میده‌
چادرو وَرمیداره‌
موهاشو نشون‌ میده‌
صورتشو میذاره‌
روصورت‌ شهیدش‌
بابام‌ نگاه‌ می‌کنه‌
به‌ موهای‌ سفیدش‌
اشک‌ مامان‌ می‌ریزه‌
روصورت‌ باباجون‌
بابام‌ گربه‌ میکنه‌
برای‌ غمهای‌ اون‌
بابا با چشماش‌ میگه‌
قشنگ‌ِ مهر بونم‌همسر خوب‌ و تنهام‌
غصه‌ نخور می‌دونم‌
اتل‌ متل‌ یه‌ مادر
نحیف‌ و زار و خسته‌
با صورتی‌ حزین‌ و
دستای‌ پینه‌ بسته‌
دستای‌ پینه‌دارش‌
عجب‌ حماسه‌ سازه‌
دستایی‌ که‌ شوهرش‌
خیلی‌ به‌ اون‌ مینازه‌
دستایی‌ که‌ پرچم‌ِبابا رو ورمیداره‌
توی‌ خزون‌ غیرت‌دستایی‌ که‌ بهاره‌
دستایی‌ که‌ عینهو
دست‌ بابا می‌مونه‌
نمی‌ذاره‌ سلاح‌ِ
بابام‌ زمین‌ بمونه 

دستی‌ که‌ بچه‌هاشو بسیجی‌ بار میاره‌بذر غیرت‌ و ایمان 

تو روحشون‌ میکاره‌ 

درسته‌ که‌ شوهرش‌
تو جبهه‌ها شهید شد
درسته‌ که‌ موی‌ اون‌
بعد بابا سفید شد
اما خون‌ بابا و
موهای‌ مادر من‌وقتی‌ با هم‌ جمع‌ شدن‌
سیلی‌ زدن‌ به‌ دشمن‌
سرخی‌ صورت‌ اون‌
سرخی‌ خون‌ باباست‌
موی‌ سفید مادرافتخار بچه‌هاست‌
باید فهمیده‌ باشی‌
چه‌ جوری‌ میشه‌ جنگ‌ کرد
با سیلی‌ جای‌ سرخاب‌
صورتا رو قشنگ‌ کرد
باید فهمیده‌باشی‌
چه‌ جوری‌ میشه‌ جنگ‌ کرد
یا اینکه‌ بی‌رنگ‌ مو
موی‌ سیاهو رنگ‌ کرد
اتل‌ متل‌ یه‌ مادرخیلی‌ چیزا میدونه‌
از بی‌مروّتیها
از بازی‌ زمونه
ای‌ که‌ در این‌ حوالی‌
غربت‌ مارو دیدی‌
صدای‌ ناله‌های‌
مادرمو شنیدی‌
دست‌ رو گوشات‌ گذاشتی‌
چشماتو خیره‌ کردی‌
زل‌ زدی‌ به‌ مادرم‌فکر کردی‌ خیلی‌ مردی‌؟
تو که‌ به‌ زخم‌ قلب‌
مامان‌ نمک‌ گذاشتی‌
اگه‌ مامان‌ بمیره‌
مادرمو تو کشتی‌
اگه‌ بابام‌ نبودش‌
هر چی‌ داشتی‌ می‌خوردن‌
مال‌ و منالت‌ که‌ هیچ‌
مادرتم‌ می‌بردن‌
اگه‌ مامان‌ بمیره‌
دق‌ می‌کنم‌، می‌میرم‌
پیش‌ خدا و بابام‌
من‌ جلو تو می‌گیرم
.   

 

همه باباهای  سبز ببینید : با انقلاب ماندیم .با انقلاب میمانیم.

خون حمید در رگهای آسیه؛عشق حمید.و شور حمید  در رگهای ما.

باباهای شهید! باباهای سبز.میدونید که سلاحتون، رو زمین نمیمونه.تفنگ دیروز شما،امروز تو جبهه جنگ نرم  تبدیل شده به قلم و صفحه کلید کامپیوتر و آگاهی ما.ما آگاهانه پیش میریم و بسیجی میمانیم و فراموش نمیکنیم که رسالت تاریخی عظیمی بر عهده داریم و آن،طی کردن جاده ایست که شما آسفالتش کردید و انتهای آن،ظهور است.    

       

                   یا مهدی فاطمه   

 

 

لطفا برای کامنت گذاشتن به قسمت بالای پست مراجعه کنید





 

          

                                                     .