کجایی سبزترین رزمنده دنیا؟

استاد شهیدم؛ جانباز شهید، عارف عظیم، دکتر محمود رفیعی، بازخواهی گشت در صبح ظهور میدانم. تا طلوع موعود... کجایی سبزترین رزمنده دنیا؟

کجایی سبزترین رزمنده دنیا؟

استاد شهیدم؛ جانباز شهید، عارف عظیم، دکتر محمود رفیعی، بازخواهی گشت در صبح ظهور میدانم. تا طلوع موعود... کجایی سبزترین رزمنده دنیا؟

حاج امیر خودمون (جوسی هوکنز)

 

اولین تولد وبلاگم مبارک  

 

یادش بخیر پارسال تو همین تاریخ اولین پست رو گذاشتم با عنوان : 

 

آسیه ! خواهرم ! من یک بسیجی ام! 

  

 

------------------------------------------------------------------------ 

 

حاج امیر خودمون (جوسی هوکنز)  

 

  

  

 

پارسال همین موقع ها بود که شنیدیم خواننده مشهور آمریکاییِ جوسی هکنز معروف به لون مسلمان شد. او که نام امیر را برای خود برگزیده می گوید : خوانندگی در آمریکا باعث شهرت بسیاری برای من شده بود تا جایی که بر اساس نظر سنجی ها جزو 10 خواننده برتر آمریکا به شمار می رفتم . 

اما هرگز این شهرت و وضعیت مالی مناسب، سعادت و آرامش درونی برایم نداشت، زمانی که در أبوظبی امارات، تحت تأثیر فرهنگ اسلامی قرار گرفتم، مردم را می دیدم که با صدای اذان به مسجد می رفتند و نماز می خوانند، اخلاق و رفتار خوب آنان را دیدم، از همان زمان بود که تصمیم گرفتم در ارتباط با دین اسلام که مردم را از تمام نژادها و ملیّت ها در برگرفته بود، تحقیق کنم.

بعد از تفکر جدّی و طولانی به اسلام روی آوردم و ترانه خوانی که 17 سال به آن مشفول بودم را رها کردم و اکنون احساس آرامش و اطمینان قلبی عجیبی دارم. امیر به زیارت خانه خدا مشرف شد برای آرامشی بیشتر. 

 

 

حالا من میگم حاج امیر! تولدت مبارک   

 

دیگه شدی از خودمون و حاجی خودمون 

 

کدوم بنده مؤمنی دعات کرد که اینطوری عاقبت بخیر شدی ؟ 

 

چیکار کرده بودی که خدا نجاتت داد ؟   

 

 

  

 یا مهدی فاطمه  

 

 

  

 

لطفا برای کامنت گذاشتن به قسمت بالای پست مراجعه کنید 


 

 

 

  

 

 

تقارن روز ریحانه زندگی و آزادی خرمشهر

 

سلام بر دردانه آفرینش....... 

 

اشهد ان لااله الا الله........  

اشهد ان محمداً رسول الله 

اشهد ان علی ولی الله..... 

اشهد ان فاطمة قرة عین رسول الله، سیدة النساء العالمین  

 

یا زهرا مادر شهیدان، تولدت مبارک   

 

امام زمان تولد حضرت فاطمه زهرا مبارک

 

دردانه آفرینش فرمود: مهربان ترین شما مردان کسی است که با همسر خود مهربانترین باشد.  

 

و سلاله نازنینش؛ نایب امام زمان؛ امام خامنه ای فرمود : زن بزرگ و ریحانه خانه است

 

چه زیبا گفت آقای ما : ریحانه..... و چیست معنای ریحانه ؟ یعنی گُل و گُل را باغبانی لازم است که پرستاری کند و نگهبانی و مراقبت و اما اگر باغبان مهربان نباشد آیا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ مهربانی فقط خُلق آرام نیست..... مهربانی یعنی ادای تمام حقوق زن که متاسفانه مردان، کمتر به آن تن میدهند.حقوق مادی و معنوی.....  

وای بر ما که عُرف را به جای دین گرفتیم و به جای پرداختن به شکوفایی ریحانه، خط و خطوط برایش کشیدیم و نامش را دین گذاشتیم.... در حالی که روشمان همان مردسالاری بود ... 

وای بر کسانی که گفتند : الرجال قوامون علی النساء ..... و آن را "مرد، مسلط بر زن " تعریف کردند در حالی که معنی آن همان حکایت باغبان مهربان است.  

 

اما من که میدانم اسلام  چه ارزشهای والایی برای زن تعریف کرده است..... 

  

اما من که میدانم شهدای نازنین وطنم با همسرانشان چگونه بودند و با مادرانشان. من مُرید شهید عباس کریمی شدم آنگاه که فهمیدم برای همسرش مردی بوده که نمونه ای مشابه ندارد... مسلمان واقعی و ادای تمام حقوق زن ..... تمام حقوق زن..... همان حقوقی که خیلیها سرسوزنی به مغزشان هم خطور نمیکند.....   

اما من که میدانم  امام خمینی در دفاع از حقوق زن در حوزه علمیه، برچسب کفر را به جان خرید اما از حقوق واقعی و اجرا نشده گفت. او را طلبه کافر نامیدند و بر ضدش شوریدند. 

  

روز همه مادران شهدا مبارک .... کسانی که ولی نعمتمان هستند.... 

 

خدایا تمام عشقم این است که بر دستان مادر شهید بوسه زنم. 

 

روز مادران شهدا مبارک... مادران داغ دیده... مادران همیشه چشم به راه شهدای گمنام .... 

 

روز مادران جانبازان مبارک ...... مادرانی که زجر و ذره ذره آب شدن پاره تنشان را و اجحافها را میبینند ....مادران جانبازان بدون درصد و پرونده .... روز همسران فداکار جانبازان مبارک.... اسوه های صبر و  فداکاری و زینب وارگی....

 

روز همه زنان ایثارگر مبارک....... روز خانم آمنه وهاب زاده؛ جانباز شیمیایی 70 درصد که هم اکنون بر اثر ضایعات شیمیایی بستری است مبارک. 

 

روز مادر عزیزم  مبارک  ......... 

 

آی شهدای مهربون! روز مادرتون مبارک 

 

 

یازهرا مادر شهیدان  

 

-----------------------------------------------    

 

تقارن روز ریحانه زندگی و آزادی خرمشهر  

 

وطن یعنی نماز خون به خونین شهر خواندن / مهاجم را ز خرمشهر راندن .... 

 

یاد شهدا و خرمشهر و  اینکه خرمشهر یعنی ایران ..... یعنی جمعیت 36 میلیون نفر یعنی تمام ایران......... 

 

و برای من خرمشهر یعنی شهید شهناز حاجی شاه، شهید شهناز محمدی، رزمنده زهرا حسینی، رزمنده صبا وطن خواه، رزمنده زهره فرهادی و ... و ... روزتان مبارک شیرزنان خرمشهر ......  

   

 

وطن یعنی همه آب و همه خاک/  

وطن یعنی همه عشق و همه پاک/ 

به گاه شیرخواری گاهواره/ 

به دور درد و رنجی، عین چاره/  

وطن یعنی پدر، مادر، نیاکان /  

به خون و خاک، بستن، عهد و پیمان/  

وطن یعنی هویت، اصل، ریشه/ 

سرآغاز و سرانجام و همیشه/  

به تیغ و صخره و دریا و هامون/ 

ارس، زاینده رود، اروند، کارون/ 

وطن یعنی سرای ترک با خارک/  

وطن یعنی خلیج تا ابد فارس/  

وطن یعنی 2دست از جان کشیدن/  

به تنگستان و دشتستان رسیدن/ 

زمین شستن زاستبداد و از کین/  

به خون گرم در گرمابه فین/ 

وطن یعنی اذان عشق گفتن/  

وطن یعنی غبار از عشق رُفتن/  

وطن یعنی هدف یعنی شهامت/ 

وطن یعنی شرف یعنی شهادت

وطن یعنی گذشته، حال، فردا/  

تمام سهم یک ملت ز دنیا/ 

وطن یعنی چه آباد و چه ویران/  

وطن یعنی همینجا یعنی ایران/  

وطن یعنی رهایی ز آتش و خون

خروج کاوه و خشم فریدون/ 

وطن یعنی قرار حال سیمرغ/  

حدیث یادستان و بال سیمرغ/  

به گاه جان به خوزستان کشیدن/  

شهادت را به جان ارزان خریدن/  

 

وطن یعنی نماز خون به خونین شهر خواندن/ 

مهاجم را ز خرمشهر راندن........................../  

 

وطن یعنی اذان عشق گفتن/  

وطن یعنی غبار از عشق رُفتن/ 

وطن یعنی هدف یعنی شهامت/  

وطن یعنی شرف یعنی شهادت

وطن یعنی گذشته، حال، فردا/  

تمام سهم یک ملت ز دنیا/  

وطن یعنی چه آباد و چه ویران/  

وطن یعنی همینجا یعنی ایران.............. 

  

 

 

ناصر حجازی هم رفت.... یکی از دو دروازه بان برتر قرن ۲۰. هرکه برای ایران افتخاری آفریده شایسته سپاس است. ناصر حجازی! سپاس.... سپاس برای وطن.  

خدایش بیامرزاد و روحش مملو از رحمت پروردگار باد ...... 

الهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم................

 

 

 

لطفا برای کامنت گذاشتن به قسمت بالای پست مراجعه کنید     


  

 

 

 

 

 

 

جانباز شیمیایی، آمنه وهاب زاده بستری شد

 

همرزم شهید چمران و شهید همت به علت ضایعات شدید شیمیایی در بیمارستان ساسان بستری شد   

 

آمنه وهاب زاده جانباز 70 درصد شیمیایی و همرزم شهید چمران و شهید همت به علت مصدومیتهای شیمیایی در بیمارستان ساسان تهران بستری شد. 

  

 

 

اگه لیلا نمی جنگید...................  

نگو میترسه از ترکش نگو میسوزه رو دریا

دلش دریای آتیشه تو چی میدونی از لیلا

بره کنج کدوم خونه کجا راه داره برگرده

نگو این کار یک زن نیست که این زن وارث درده

اگه لیلا نمی جنگید بگو این خونه چی می شد

بگو این خاک اجدادی رو نقشه خاک کی می شد

شبی که قلب لیلا سوخت دل آیینه ها خون شد

همین مجنون که می بینی از اینجا تازه مجنون شد

تو میگی مثل ما امروز توی این خونه چی می دید

اگه دنیا نمی ترسید اگه لیلا نمی جنگید

نگو میترسه از ترکش نگو میسوزه رو دریا

دلش دریای آتیشه تو چی میدونی از لیلا

بره کنج کدوم خونه کجا راه داره برگرده

نگو این کار یک زن نیست که این زن وارث درده

اگه لیلا نمی جنگید بگو این خونه چی می شد

بگو این خاک اجدادی رو نقشه خاک کی می شد؟!   

 

 

اگر میخواهید جریان رزم ایشان در جبهه ها و مأموریتهایش و نحوه جانباز شدنش و زندگی رقت بار امروزیش را بدانید، بخوانید :  

 http://babayi-ke-shahid-shod.blogsky.com/1389/07/27/post-44 

 

این بانوی بزرگوار حتی ماسک اکسیژن قابل حمل هم نداشت و هزینه تهیه آن را همسر دکتر قالیباف متقبل شد. اینهم افتخاری بس سترگ برای بنیاد ضدشهید و جانبازان. 

این بانوی بزرگ در یکی از آلوده ترین مناطق تهران که برای تنفس جانباز، سمی کشنده است زندگی میکند.این بانو هم به فراموشی سپرده شده است.  

 

 

آری دنیا بدان و بفهم که سرزمین من چه شیرزنانی دارد..... 

 

دنیا بدان و بفهم اینجا ایران است... سرزمین رادزنان و رادمردانی که تاریخ تکرارشان نخواهد کرد .....  

 

آی استادی که بر کرسی علم دانشگاه، مغز نسل سوم را به انحطاط جهنمی خود می کشانی و حرف از این میزنی که چرا جنگ و اینها بیخود جنگیدند... آری لیلا جنگید و غیرت لیلا، آبرو و غیرت نداشته ات را خرید.آن هنگام که در خواب، خرناس از سر بی غیرتی می کشیدی این لیلا بود که می جنگید تا مبادا خواب فرزندت را حتی جیک جیک گنجشکی پریشان کند چه رسد به یورش صدامیان..... لیلا امروز شیمیایی است ....... لیلا امروز غریب و مهجور ........ لیلا امروز مجروح زخمهایی است که  بیش از ضایعات شیمیایی می سوزاندش....  بهای آسایش امروزت، نفسهای شیمیایی و خس خس های به شماره افتاده لیلاست .... 

وای اگر لیلا نمی جنگید: مال و منالت که هیچ، مادرتم  می بردن .... 

حالا تو و لیلا...تو و آه لیلاها ... حالا تو و  ....      زور که نیست نمی خوای بفهمی ......

 

به راستی تا کی بگوییم شرمنده ایم......؟ 

چرا اینان به غربت نشستند.........................؟ 

کجای دنیا چنین قهرمانانی سراغ دارید...................؟ 

اگه لیلا نمی جنگید بگو این خونه چی میشد...................؟ 

بگو این خاک اجدادی رو نقشه خاک کی میشد............................؟ 

 

 

 

 

لطفا برای کامنت گذاشتن به قسمت بالای پست مراجعه کنید.  






 

 

 

 

 

فتبارک الله احسن الخالقین

 

فتبارک الله احسن الخالقین ............... 

 

 

 

نوه شهید عماد مغنیه  

 

 

 

 

لطفا برای کامت گذاشتن به قسمت بالای پست مراجعه کنید 


 

 

 

 

 

نامه دختر یهودی به کنگره سرداران و شهیدان استان فارس


 

نامه دختر یهودی به کنگره سرداران و شهیدان استان فارس 

 

خواهر یهودی ام ! چقدر زیبا دریافته ای پیام شهیدان را 

 

 

"پردیس ساعور" دختر نوجوان از اقلیت کلیمی در نامه‌ای خطاب به دبیرکل اجلاسیه سرداران و 14 هزار شهید استان فارس نوشت:  

کنگره بزرگ سرداران و شهدای استان فارس سلام.

من پردیس ساعور یک دختر ایرانی کلیمی هستم. خواستم پاسخ سؤالات شما را در قالب یک نامه بدهم. من با توجه به سن و سالم مطالب زیادی درباره‌ شهدا و جنگ نمی‌دانم و بیشتر در تلویزیون فیلم‌های مربوط به جبهه و جنگ دیده‌ام و در کلاس چهارم دبستان داستان سرگذشت شهید فهمیده را خوانده‌ام

ما در جامعه‌ کلیمی خودمان هم یک شهید داریم : شهید اسحاق تیزابی و خیلی به او افتخار می‌کنیم. یک روز جمعه با مادرم برای مصاحبه نزد پدر اون شهید رفتیم.  

پدرش خیلی پیر بود و برای مادرم از خوبی‌های فرزند شهیدش می‌گفت. آنجا فهمیدم که شهدا چقدر انسان‌های خوب و پاکی بوده‌اند، اون‌ها جوان‌های دلاوری بودند که از همه چیز خود گذشتند و جلوی توپ و تانک دشمن ایستادند تا آنها نتوانند خاک ما را بگیرند.  

 

امروز ما آسایش و راحتی خودمان را مدیون شهدا هستیم وقتی با خیال راحت به پارک و سینما و تفریح بریم می‌دونیم که خون پاک آنها که به زمین ریخته باعث آسایش امروز ما شده. پس ما باید به اون‌ها (شهدا) با درس خواندن و حفظ حجابمون نشون بدیم که پیرو     راهشون هستیم تا اونها توی اون دنیا از ما راضی باشند  . 

وقتی عکس شهدایی مثل شهید هاشم اعتمادی و محمد اسلامی نسب را روی دیوار چهارراه پارامونت می‌بینم با اونا حرف می‌‍زنم و بهشون می‌گم که من چقدر دوسشون دارم و بهشون قول دادم که همانطور که شما از ما دفاع کردید منم از خون شما پاسداری می‌کنم و با درس خوندنم کشورم را در دنیا مطرح می‌کنم.  

 

 راستی این را هم بگویم با این که کلیمی هستم ولی در کلاس قرآن مدرسه شرکت می‌کنم و چند سوره قرآن را نیز از حفظم و برای شهدا می‌خوانم ولی از شما انتقادی هم دارم که چرا عکس شهید ما را توی شهر نمی‌‍زنند؟ 

 روزهای تعطیل عید توی هر خیابون که می‌رفتیم عکس شهید تیزابی نبود! چرا شما از شهدای اقلیت تجلیل نمی‌کنید؟  

من به عنوان یک دختر ایرانی کلیمی به کشورم و سربازان  و بسیجی‌ها و پاسداران و ارتشی‌هایی که برای آزادی خاکم از دست عراقی‌ها جنگیدند و شهید شدند افتخار می‌کنم و از آن‌ها درس فداکاری و ایثار و با خدا بودن را یاد  گرفتم

به نظر من بالاترین درسی که می‌شود از این شهدا آموخت درس ایثار و از خودگذشتگی است چون اونها خونه و زندگی و بچه‌هاشون رو برای دفاع از خاک وطن شون رها کردند و رفتند و ما باید با تمام وجودمان به فکر بچه‌هاشون باشیم تا آنها کمبود پدراشون را    کمتر احساس کنند

 

 ای کاش من هم در زمان جنگ بودم تا از نزدیک شجاعت و دلاوری سرداران ایرانی را می‌دیدم.

دستان کوچکم را به آسمان بلند می‌کنم و از خدای شهدا می‌خوام که به من نیرویی بده که بتونم با خوب بودنم برای میهنم دل آن‌ها را شاد کنم

خیلی دوست دارم از شهدا و جانبازان و اسرا بیشتر بدانم ولی نمی‌دانم کجا باید بروم و خوشحال می‌شوم مرا راهنمایی کنید

 دیگر سرتان را درد نیاورم. در پایان برای سلامتی شما مردان بزرگ که برای زنده نگه داشتن یاد شهدا زحمت می‌کشید دعا می‌کنم و از خدای مهربان آرزوی بهترین‌ها را برایتان دارم.   

 امیدوارم روزی برسد که بتوانم با مادرم به کنگره بیایم و از نزدیک با شهدا آشنا شوم. دستان شما را می‌بوسم دوستتان دارم.

 

دختر شما پردیس ساعور»

 

 منبع : http://janbazweb.com/last-news/760-1390-02-02-17-58-04 

 

 

------------------------------------------- 

کنگره سرداران استان فارس بعد از این نامه بنر بزرگی از تصویر شهید یهودی؛ اسحاق تیزابی رو تهیه و برای تبلیغ کنگره در یکی از پرترددترین مکانهای شیراز نصب کرد. 

 

 

و اما اینجا دختران شیعه پا روی خون شهید می گذارند و خون به دل مادر شهید می کنند. اما تو خواهر نازنینم چقدر زیبا پیام شهیدان را دریافته ای.   

تو بی آنکه آموزشی ببینی دانستی که شهیدان که اند و چه خواسته اند: حجاب و وطن و ...  

برای من هم دعا کن خواهرم چرا که نزد شهیدان، سخت عزیزی و جاده دوطرفه دوستی با شهدا را زود پیدا کرده ای بدون قطب نما که اگر قطب نما داشتی به کجا می رسیدی؟  

 

این همه معرفت عمیق را چگونه کسب کرده ای ؟  

دست مرا هم بگیر که تو به شهدا نزدیک تری...............  

پردیس عزیزم! چقدر به شهدا نزدیکی که این چنین درکشان کرده ای ...................... 

پردیس عزیزم خوش به حالت ..................مراهم دریاب که محتاج دعای نابت هستم ..........  

پردیس نازنینم ! ای کاش فقط سر سوزنی از شعورت را مسئولین بنیاد ضد شهید و جانبازان داشتند ......................... 

خدایا سرزمین اهورایی من چه رادزنانی دارد ...........چه پردیس هایی دارد 

راست گفتند که شهدا متعلق به زمان و مکان نیستند.....باید دنباله قافله را گرفت..........هنوز صدای جرس کاروان می آید .... راه تو را می طلبد .... حسین ع منتظر است..... شهدا موانع راه را برداشته اند.... انتهای جاده معلوم است.... حسین ع ایستاده و  مهدی عج آماده عزیمت ....راه تو را می طلبد ....   

 

 

 

یازهرا مادر شهیدان

 

 

 

 

لطفا برای کامنت گذاشتن به قسمت بالای پست مراجعه کنید.  


 

 

    

  

 

یا زهرا مادر شهیدان


 

از دردانه آفرینش نمی توان گفت 

 

شاید فقط شهدا مادرشان را شناخته باشند  

 

یازهرا مادر شهیدان  

 

 

 

لطفا برای کامنت گذاشتن به قسمت بالای پست مراجعه کنید 


 

 

 

 

خلیج تا ابد پارس


 

خلیج تا ابد پارس  

 

 

PERSIAN GULF FOR EVER  

  

 

 

 

 پاسدارمت خلیج همیشگی پارس، خلیج ایرانی پارس، از هزاره های ایلامی و پارسی تا ابد ... 

 

ایرانی خواهی ماند ....  

 

ایرانی بودن افتخار بزرگی است  

 

شهدای خلیج تا ابد پارس... شهدای میهنم در پاسداریت خون به آبهای نیلگونت هدیه دادند............... 

 

 ----------------------------------------  

 

سخنان شهید سید مرتضی آوینی در مورد شهدای خلیج فارس:  

 

کجاست آن شجاعت و توکل و عشقی که مثل "مهدوی" یا "بیژن گرد" بر یک قایق موتوری بنشیند و به قلب ناوگان الکترونیکی شیطان در خلیح فارس حمله برد؟ می پرسید : این شجاعت و توکل و عشق به چه درد می خورد؟ هیچ! به درد دنیا داران نمی خورد. اما به کار آخرت عشاق می آید که آنجاست دار حاکمیت جاودانه عشاق. 

 

 

 

شهید نادر مهدوی            شهید غلامحسین توسلی  

 

 

در پنجشنبه شب مورخ 16/7/1366 سردار شهید نادر مهدوی همراه تنی چند از همرزمانش چون شهیدان غلامحسین توسلی ،بیژن گرد ،نصراله شفیعی ،مجید مبارکی ،آبسالانی ،محمدیها برپهنه آبهای نیلگون خلیج فارس مترصد انجام عملیات علیه آمریکاییها بودند.ابتدا رادار پایگاه فرماندهی از سوی بالگرد آمریکایی منهدم شد و ارتباط ناو گروه با مرکز به کلی قطع شد ،شهید مهدوی بلافاصله نیروهای تحت امر خود را جهت انجام عملیات مقابله به مثل فراخواند. چند دقیقه از انهدام رادار نگذشته بود که یکی از شناورهای ناو گروه هدف موشکهای دشمن قرار گرفت. در این لحظه شهید مهدوی با رشادت و مردانگی تمام و بی توجه به پیشرفتگی ادوات دشمن ،با یک موشک استینگر و با فریاد " یا زهرا " یکی از بالگردهای MS6 را هدف گرفت و آن را در آسمان متلاشی کرد.اما تعداد خفاشهای پرنده دشمن کم نبود و هریک از سوی به سردار شهید و همرزمانش حمله ور شدند و بسیاری از یاران نادر همچون شهید توسلی که در حیات دنیوی همدیگر را برادر خطاب می کردند در برابر چشمانش پرپر شدند.دشمن همه شناورها و تجهیزات ناو گروه را زده بود و نادر در حالیکه خود را با ترکش تهی می یابد بهد از رزمی جانانه و مردانه ،زنده به چنگال دشمن می افتد.دست و پای نادر را به صورت مچاله ،توسط دشمن بسته می شود ولی او کماکان روحیه خود را تسلیم دشمن نمی کند وهمچنان مقاومت می نماید.این موضوع هنگامی که پیکر مطهرش به خاک میهن رسید بیشتر مشخص شد چرا که رد طناب بر بازو های کبود شده اش به خوبی نمایان بود.نادر بر عرشه ناو جنگی"یو.اس.اس.چندلر" آماج شکنجه های وحشیانه دشمن قرار می گیرد و سینه اش با میخهای بلند آهنین سوراخ می شود و بدین ترتیب مظومانه به شهادت می رسد. پس از گذشت شش روز پیکر مطهر شهدا ازجمله شهید مهدوی و اسرا از مسقط پایتخت عمان تحویل گرفته شد ،پس از تشیع پیکر شهدا در تهران به استان بوشهر انتقال و بر دوش هزاران اهالی دشتی تشیع و در روستای بحیری در کنار قبر مطهر شهید سید میربهزاد شهریاری آرام گرفت. 

تنها فرزندش "زهرا " چهل روز بعد از شهادت پدر بدنیا آمد. 

 

شهید غلامحسین توسلی شامگاه روز 16/7/1366 به عنوان سکاندار ناوچه طارق و به فرماندهی شهید نادر مهدوی در عملیات مقابله با متجاوزان آمریکایی شرکت کرده و پس از بیست دقیقه نبرد جانانه ،هدف اصابت تیر دشمن قرار گرفت و جسم پاک و مطهرش به ابدیت دریا پیوست و روح بیقرارش در قرب الهی آرام گرفت و جریان تشییع لباس پاسداریش به عنوان یادگار جسم به ابدیت پیوسته اش در مزاری نمادین، به صدف خاک سپرده شد.  

 

منبع: http://dashtiha.persianblog.ir/post/393 

 

 ----------------------------------------------------------------------  

 

و سایر شهدای خلیج تا ابد پارس همچون ناوچه پیکان و .....  

 

روحشان بر بلندای قله های میهنم و بر پهنای کرانه های خلیج تا ابد پارسم بلندتر و رفیع تر باد.....  

 

یازهرا مادر شهیدان  

 

 

لطفا برای کامنت گذاشتن به قسمت بالای پست مراجعه کنید 


 

 

 

 

  

چه نگاهی داری شهید مهدی! همان افق نگاه شهیدان


 

آقا مهدی ! سلام 

 

و این کلام من است برای تو  : سلام مرد، سلام قهرمان، سلام پاسدار میهنم  

 

   

شهید مهدی رضایی؛شهید اغتشاشات 

  

قطعه 45/ردیف 110/شماره 18 

 

چه کسی این عکس را برای مزارت انتخاب کرده ؟ چه انتخاب به جا و زیبایی، حقا که این عکس زیبنده شهادت بوده 

  

آقا مهدی ! دیروز تولد شهید پلارک بود و صفا بر مزارش..چه عطری داشت ...مدهوشمان کرد.... می گویند مادرش ۴ شنبه ها می آید و دیروز ۴ شنبه و تولدش بود ..... به یمن قدوم مادر ، عطر امروزش ، عطر دیگری بود ....مدهوشمان کرد 

 

مبهوت نگاهت مانده ایم ... معصومیت خاصی دارد نگاهت. من نمیگویم تنها ...که هرکه می بیند میگوید... 

  

  

 

آقا مهدی  چرا هرکسی که نگاهت را می بیند اختیاز از کف داده و بارانی میشود؟ 

 

آقا مهدی  میدانی که  مصداق حرف امام شدی که فرمود : شهدا امامزادگان عشقند و مزارشان تا ابد زیارتگاه اهل یقین است ؟ و نیز فرمود :تربت پاک شهیدان تا ابد میعادگاه عاشقان وعارفان و دارالشفای آزادگان ودلسوختگان خواهد بود؟ اینک تو همانی

 

راست گفتند افق نگاه شهیدان.... مبهوت نگاهت مانده ایم .... مبهوت معصومیت نگاهت.... مبهوت آرامش نگاهت....مبهوت شهادت نگاهت ........ 

 

 

چه میکشد مادرت ؟؟؟؟ غریب مادر چه میکشد مادرت ؟؟؟؟ بمیرم برای دل خونین مادرت... 

 

دیدی آقا مهدی؟ کار شهدا مجنون کردنه. دیدی اون دوستانی که با من اومدن سر مزارت؛ چطوری منقلب شدن؟ یعنی منقلبشون کردی. ، دیدی یه نفر، سر رو مزارت گذاشت و انقدر گریه کرد که وقتی بلند شد پرچم روی مزارت از اشکاش خیس شده بود.  

ازت خواستیم که برای جانباز احمد فرهنگ که شیمیاییه و حالش خیلی بده دعا کنی ... 

 

 

مبهوت نگاهت مانده ام غریب مادر .......... 

 

مبهوت افق نگاهت؛ افق نگاه شهیدان.............. 

 

مبهوت نگاهت مانده ام غریب مادر .......................... 

 

 

 

 

 

 لطفا برای کامنت گذاشتن به قسمت بالای پست مراجعه کنید   

 


 

 

 

   

زریبافان و اخراجی های۳


 

 یک کلمه از مادر عروس در مورد اخراجیهای ۳ 

  

 

حضرت زریبافان، دامت لابرکاته افاضه فرمودند   

 

به گزارش مشرق به نقل از روابط عمومی بنیاد شهید و ایثارگران، مسعود زریبافان در حاشیه بازدید از خبرگزاری حیات، پیروزی و قوام انقلاب اسلامی را مرهون فداکاری ایثارگران و شهدا دانست و افزود: رسانه، مهمترین نقش را در تبلیغ و ترویج این فرهنگ و انتقال آن به نسل‌های آینده دارد.

وی با اشاره به نقش اساسی فیلم به عنوان یک رسانه برای انتقال پیام انقلاب اسلامی گفت: یک رسانه انقلابی اجازه ندارد برای جذب مخاطب از هر روشی استفاده کند.

زریبافان اضافه کرد: فیلم‌سازی مانند جناب آقای ده‌نمکی که قصد دارد این رسالت بزرگ را به دوش بکشد باید از روش‌های نامطلوب برای جذب مخاطب پرهیز کند.

رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران تصریح کرد: از آقای ده نمکی با آن سابقه انقلابی انتظار داریم از سکانس‌های نامطلوب در فیلم‌های خود پرهیز کند؛ علاوه بر اینکه ساحت مقدس ایثارگران منزه از آن است به منظور جذب مخاطب دست‌مایه طنز قرار گیرد.

زریبافان با بیان اینکه اگر افراد دیگری که سابقه آقای ده نمکی را ندارند اینگونه فیلم‌ها را بسازند شاید مورد ایراد نباشند، افزود: از ایشان با آن سابقه انقلابی و دفاع درخشانی که در گذشته همواره از ارزش‌ها داشته‌اند، انتظار داریم که ایثارها و رشادت‌ها و قهرمانی‌های ناشی از اعتقاد ژرف رزمندگان و کسانی که با ایمان و اعتقاد و یقین به صحت راه و در اطاعت از فرمان نائب امام زمان (عج) به جبهه رفتند و شهید یا جانباز شدند را در فیلم‌های خود مطرح و نسل جوان را با ارزش‌های انقلاب و دفاع مقدس آشنا کند.  

 

منبع : جانباز نیوز

 

 

 

تحلیل : 

 

۱- آقای زریبافان عادت دارد که همیشه بر طبل توخالی بکوبد.همیشه خدا، شعار میدهد که : ما مدیون جانبازانیمِ اگر نبودند نبودیم و .....و الی ماشاالله ........ 

در گفتگوی خبری شبکه ۲در جواب هر سوالی همینها را میگوید.هر جا میرود و هر مصاحبه ای همین ها را میگوید.البته ایشان همیشه مفقودند مگر در سفرهای استانی رئیس جمهور یا برحسب اتفاق جایی اگر ببینید ایشان را، فقط شعار میدهد.به تمام عوامل تحت امرش توصیه نموده که شعار بدهند.ایشان فرموده اند به خبرنگاران بگویید از مشکلات جانبازان نگویند و در خانه هر جانبازری نروند.اگر ما تایید کردیم بروند. از معجزات جنگ بگویید و از مادران شهدا.... باور نمیکنید؟  این لینک رو ببینید :  

  

مصاحبه خسروآبادی،مدیر روابط عمومی بنیاد با خبرنگاران  

 

  

۲- ساحت مقدس ایثارگران؟ از نظر زریبافان مورد تمسخر قرار گرفته!!!!! زمانی که در بنیاد، بدترین توهینها نثار جانبازان میشه چرا ساحت مقدسشون زیر سوال نمیره ؟ زمانی که بدون درصد، آواره اداره های بنیاد میشن و تحقیر نصیبشون میشه حرف از ساحت مقدس نمیزنی؟ وقنی به غربت نشستند و در انزوا فقط به روزهای جنگ می اندیشند حرف از ساحت مقدس نمیزنی؟ وقتی جانباز بدون درصد، شهید میشه و همکاران جنابعالی نهایت تلاش رو میکنن تا او رو متوفی اعلام کنند و نه شهید، از ساحت مقدس جانبازان چیزی نمیگی؟ وقتی جانباز رو پرت میکنن از فلان اداره بیرون، ساحت مقدسشون لکه دار نمیشه ؟ وقتی بچه جانباز به باباش میگه اگه خواننده میشدی وضعمون این نبود ، بابا ای کاش جانباز نبودی تا راحت زندگی میکردیم، ساحت مقدس جانباز چه معنی داره ؟ وقتی مردم پول جمع میکنن تا برای جانباز بخاری بخرن، ساحت مقدس کیلویی چند میشه ؟ وقتی بچه ها سبد ارزاق درست میکنن و شب عید می برن در خونه جانباز فقیر فلک زده و زنگ درو میزنن و فرار میکنن تا شرمنده نشه، ساحت مقدس رو از کدوم مکاره بازاری بخریم ؟ وقتی جانباز باید به کمیته امداد مراجعه کنه، وقتی جانباز خودکشی میکنه، حقیقت که از بین نمیره، جانبازی که خودسوزی کردِ، از طبقه دهم بیمارستان ساسان خود را پرت کرد و ...  البته اینها فقط مال زمان زریبافان نیست اما زریبافان هم یکی از همان بیخیالها  

 او در توهمات خود خواب ساحت مقدس میبیند اما غافل از اینکه خواب آدمهای بی تفاوت، چپ است. همانهایی که شهید همت گفت از انسانهای بی تفاوت بیزارم ....  

 

ساحت مقدس !!!!!!!!چه واژه غریبی !!!!!!!!!!  

 

آخه جناب زریبافان!  کی از شما نظر خواست؟ شما که آه و نفرین هزاران جانباز پشت سرته چی میگی ؟

 

سپاس آقای ده نمکی که بدجوری سوزوندی بعضیهارو... 

 

 

 

لطفا برای کامنت گذاشتن به قسمت بالای پست مراجعه کنید 





 

 

  

 

   

جانبازی که در اغتشاشات سال ۸۸ دوباره جانباز شد


 

جانبازی که در اغتشاشات سال ۸۸ دوباره جانباز شد

 

به رهبرم بگوئید من هنوز رزمنده ای زنده ام  

 


بیشتر بدانیم :  

 

 

  

جانباز شیمیایی که با 18 ضربه چاقو در اغتشاشات تهران جان سالم به در برد گفت: بگذارید از کسی که مرا مجروح کرد بپرسم به کدامین گناه به من چاقو زدی...  

 

 

محمد حسین رجب زاده جانباز شیمیایی که در حوادث تهران به ضرب چاقو و ضرب و شتم مجروح شده است از دوباره جانباز شدنش در اغتشاشات تهران گفت:ساعت 6 عصر روز شنبه 30 خرداد بود که از طرف پایگاه بسیج شهید یزدی نژاد واقع در قوچ حصار شهرری به من که عضو فعال پایگاهم خبر می دهند که اماده باشیم تا برای ماموریت اعزام شویم . ساعت 10 شب به همراه تعدادی از بچه های بسیجی پایگاه به طرف سپاه شهرری حرکت کردیم در سپاه ری دسته بندی شدیم و همراه با گروه ضد شورش موتور سوار به طرف میدان فاطمی رفتیم میدان فاطمی تهران شلوغ بود ولی درگیری زیادی رخ نداده بود. وقتی وارد خیابان ولیعصر شدیم به ما توسط بی سیم اطلاع دادند که در بلوار کشاورز درگیری شدیدی بین اغتشاشگران و نیروهای بسیج رخ داده است و ما به سرعت حرکت کردیم.  

قرار بود موتور سوارها با هم حرکت کنند چرا که اگر بین ماشین ها گیر می کردیم صد در صد مورد حمله قرار می گرفتیم. با حضور ما شلوغی بلوار کشاورز آرام تر شد و توانستیم مردم و اغتشاش گران را متفرق کنیم. همه چیز طبیعی بود تا اینکه گروه به طرف خیابان جلال آل احمد(کارگرشمالی) حرکت کردیم. نزدیک بیمارستان شریعتی که رسیدیم با زنجیره ای از ماشین ها روبرو شدیم که تعداد زیادی از آنها بدون سرنشین و تعدادی نیز با شیشه های شکسته راه خیابان را بسته بودند. گروه موتورسواران بسیجی بین دو پل هوایی توقف کردند تا وضعیت را آرام کنند که ناگهان اغتشاش گران از بالای پل به ما فحاشی می کردند که نمی توانم آنها را باز گوکنم ولی تنها به این ناسزا بسنده می کنم که به ما می گفتند "سگهای صهیونیست" و بعد شروع به پرتاب سنگ و اشیاء فلزی کردند. آنقدر حملات شدید بود که موتور سوارها به سرعت محل را ترک کردند. وقتی که سر موتور را برگرداندم تا حرکت کنم یک پاره آجر محکم به پای راستم برخورد کرد و پایم کاملا بی حس شد و در همین حین یک نفر به قصد شکستن گردنم به من حمله کرد و من به زمین افتادم.  

رجب زاده ادامه داد: موج بیش از 50 نفره اغتشاش گران به حدی بود که مرا تا فاصله چند متری روی زمین کشیدند و با مشت و لگد مرا می زدند. در این میان یک جوان حدودا 2۲ ساله مرا با 18 ضربه چاقو مجروح کرد. 2 ضربه این چاقو به پهلو و ران من اصابت کرد که بیهوش شدم. فقط یادم می آید که یک نفر مرا ترک موتورش گذاشته و به طرف اورژانس هلال احمر برد. آنقدر خونریزی زیاد بود که اورژانس نتوانست کاری انجام دهد و در آن شلوغی یک نفر که خداوند انشاء ا.. خیرش دهد مرا با ماشین به بیمارستان ساسان برد. اورژانس ساسان اقدامات اولیه درمانی را انجام داد ولی بعد که قرار شد مرا به اطاق عمل منتقل کنند گفتند باید اول مبلغ عمل را پرداخت کنید زیرا نمی توانیم با بیمه تکمیلی ایشان را پذیرش کنیم برای اینکه در اثر شورش خیابانی مجروح شده اند و همسرم با گریه و زاری می گفت: شوهرم جانباز شیمیایی است و از طرف سپاه و بسیج ماموریت داشته تا اغتشاشات را آرام کند ولی آنها قبول نمی کردند اصلا جو بیمارستان بر علیه ما بود.  

 

 

وی افزود:  به وساطت یکی از مسوولان بخش عمل انجام شد و قرار شد نامه ای از سپاه برای بیمارستان بیاوریم. البته کارت جانبازی و دفترچه بیمه مارا به عنوان وثیقه گرفتند.

محمد حسین رجب زاده در خصوص اغتشاشگران گفت: آرزو دارم زمانی که آنان را دستگیر کردند به آن جوانی که مرا چاقو زد بگویم به کدامین گناه قصد کشتن مرا داشتی؟

 

محمد حسین رجب زاده متولد سال 1331 در تهران است. کشاورز زاده ای که با لقمه های حلال رشد کرد و دستانش را با پینه های زبر آشتی داد تا نکند دست بر سینه جلوی نامردان روزگار تا کمر خم شود. محمد حسن از همان دوران جوانی زیر بار زور نمی رفت و به قول معروف جگری داشت به اندازه وسعت دریا. به خصوص زمانی که با تنها فرزند خردسالش در میدان ژاله شعار مرگ بر شاه سر می داد یا اینکه در خیابان شهید نجات اللهی امروزی با شهید طالقانی روی وانت شعار می دادند در هر حال در تمام صحنه های انقلاب حضوری پر رنگ داشت. آن روزها در شرکت لوازم گاز سوز جواهریان مشغول به کار بود وقتی که زنگ جهاد به صدا درآمد کار را رها کرد و از سال 1360 با ثبت نام در لشگر محمد رسول ا.. در جبهه جنوب رزمنده شد تا دوباره از دین و خاک وطن دفاع کند.   

محمد حسین رجب زاده از سال 60 تا 65 در مناطق عملیاتی فتح المبین، دشت عباس، سوسنگرد، بستان، والفجر مقدماتی، خیبر و شلمچه حضور داشت. او که با یک دستگاه تویوتا سقای دشت کربلای جنوب بود از دوستان بهشتی اش به نیکی یاد می کند دوستانی که همه شما با نام نیک آنها آشنایید. شهید همت، شهید باکری، شهید چمران و... محمد حسین در خیبر دوش به دوش همت، در سوسنگرد با چمران و در بدر با باکری بود. چه سعادتی خوشا به حالش. وقتی که از خاطرات زیبا و بیاد ماندنی به فرماندهان بزرگ جنگ تعریف می کرد چشمانش قرمز می شد و صدایش می لرزید. وقتی که می گفت: نیمه های شب باکری را دیدم که پوتین سربازها را واکس می زد و لباسهایشان را می شست و ابراهیم همت که وقتی در صبحگاه مشترک دوکوهه حضور داشت ارتشی و سپاهی به عشق او زودتر از هر روز از خواب بیدار می شدند تا صلابت فرمانده خیبر شکن را نظاره کنند.   

محمد حسین جانباز شیمیایی جنگ تحمیلی روزها و شبها با سرفه ها و خس خس سینه زندگی می کند.   

 

 

مصاحبه از : سیدهادی کسایی زاده، خبرنگار خبرگزاری مهر ، وبلاگ جانبازان شیمیایی

 

 

 

 

لطفا برای کامنت گذاشتن به قسمت بالای پست مراجعه کنید