۹ دی
یاعلی جان مقتدای
من تویی
از تو به یک اشاره کافی است ....
به یاد همه شهدای راه بصیرت، شهدایی که هیچ گاه حتی اسمشان را نیز ندانستیم، در اوج گمنامی با مادرانی داغ دیده برای فرزندی که ....
آی شهید آوینی چه میدانستی که چنین گفتی؟ در جمهوری اسلامی همه آزادند الا بچه حزب اللهی ها ................
مظلومانه در خون تپیدند شهدای راه بصیرت همانان که به گفته مولا و مقتدایم خامنه ای کبیر، افضل شهدای انقلابند ...
--------------------------------------------------------------------------------------------
10 دی
دومین سالگرد شهادت شهید راه بصیرت، امیرحسام ذوالعلی، او که آخرین لحظات حیاتش با فریاد یاحسین به پایان رسید...
قطعه27/ردیف84/شماره 14
---------------------------------------------------------------------------------------------
5 صفر
انا مجنون الرقیه
نازنین رقیه
فدای تاولها و زخمهای تنت خاتون
عمه جان چیراغی یاندیر.... بو خرابنی دولاندیر ....
آختاریم تاپیم بابامی...آچیم گُرسدیم یارامی
(عمه جان چراغی روشن کن/ این خرابه رو روبه راه کن/ تا بگردم بابامو پیدا کنم/ بازکنم و زخمهامو نشونش بدم)
لطفا جهت نظر دادن به قسمت بالای پست مراجعه کنید.
سیره شهدا ....نه فقط شعار توخالی
آیا میدونم سیره شهدا چی بود؟
سیره شهدا حرف مرحوم ضابط بود :
مرحوم عبدالله ضابط راوی راهیان نور
آیا میدونم سیره شهدا چی بود؟
سیره شهدا این شکلی بود:
شهید جواد عنایتی، افلاکی زمینی
آیا میدونم سیره شهدا چی بود؟
سیره شهدا این شکلی بود:
تو مقر نشسته بودیم که یکی تعریف کرد یه نفر مادر شهید رو کتک زده فلان جا، شهید داوود آجرلو از جا پردید و گفت کی؟ کی جرأت کرده؟ کجا؟ سریع پیگیری کرد، نشونی گرفت، با تویوتا و کلت کمری حرکت کرد به سمت تهران، از قول خود شهید: اون فرد رو پیدا کردم و گفتم فلان مادر شهید رو تو زدی؟ گفت آره به تو چه؟ گفتم خیلی باصفایی! اینا ارث پدرشونو از ما میخوان! حالا چطوری زدی؟ اومدم تشکر کنم ازت. گفت با لگد زدم تو شکمش پرت شد رو زمین! گفتم با کدوم پا زدی؟ گفت : با همین پای راستم! یه تیر زدم تو زانوش و الان در خدمت شما هستم. یه تیر زدم تو زانوش و الان در خدمت شما هستم. یه تیر زدم تو زانوش و الان در خدمت شما هستم.
(نقل از راوی نور: حاج صالح همتی)
شهید داود آجرلو فرمانده گردان علی اصغر لشگر 10 سیدالشهدا، شهیدی که با بدنی بی سر به شهادت رسید
همسنگر بسیجی نوشت:
نداریم غیرت اونها رو. نداریم. الکی شعار ندیم. اگه غیرت داشتیم نمیذاشتیم که بی هویت ترینها الان همرزمان شهدا رو زیر سوال ببرن و زخم جنگ اونها رو دروغ معرفی کنن، وجودشونو انکار کنن، جانباز رو له کنن، خانوادشو با بدترین توهینها بیرون کنن، محروم ترین و بدبخت ترینهای جامعه بشن .... اونوقت من و تو میشینیم نگاه میکنیم.... یا نه اصلاً نمیدونیم چه خبره ....اگر هم فهمیدیم انکار هم میکنیم ....شاید باور کردیم اما پای عمل که رسید دریغ میکنیم از یه دلجویی کوچیک... اگر بحث کمک بود که دیگه هیچی نیستیم کلاً ....تعطیل !!!
غیرت نداریم ...خیلی ازمون بربیاد اظهار تأسف میکنیم...
هنوز احساس خطر نکردیم !!!!
هنوز ضرورت رو حس نکردیم!!!!
9 دی یه غیرت بود... غیرت بزرگ!!!! اما برای یه مورد خاص بود نه همه موارد که فکر کنیم با 9 دی دیگه تموم شد و وظایف ما ابعاد دیگه ای نداره.
گویا غیرت مال شهدا بود. مال بچه های جنگ... البته نه همه بچه های جنگ چون بعضی بچه های جنگ غیرتشون رو بعد جنگ باختند....
سیره شهدا حس ضرورت و حس قبح عمل و کوچیک ندیدن بعضی خطاها توسط شهید آجرلو بود
اگر شهدا بودند مثل ما عمل میکردن؟ تماشاچی ظلم؟ حاشا و کلا ....
کجایند مردان بی ادعا ............
غیرت شهید آجرلویم آرزوست تا از خجالت خائنین به ایثارگران دربیام.....
اما من که غیرت ندارم....
آیا میدونم سیره شهدا چی بود؟
لطفا جهت نظر دادن به قسمت بالای پست مراجعه کنید
بازهم استمداد یک جانباز برای عدالت ........
حضرت امام خمینی(ره) : بردست اندرکاران نظام است که همه ذوق، استعداد و توان خود را در هر چه بهتر رسیدن به امور معنوی و مادی، ارزشی و فرهنگی این یادگاران هدایت و نور به کار گیرند و از خدمات بی شائبه و بی منت به آنان دریغ نکنند که هر چه انقلاب اسلامی ایران دارد از برکت مجاهدت شهدا و ایثارگران است.
مقام معظم رهبری: با عنایت به نقش ارزنده شهدا و ایثارگران در طول هشت سال دفاع مقدس و با توجه به فداکاریها و ایثار و از جان گذشتگی های ایشان در پاسداری از اصل انقلاب، موجودیت نظام و حفظ تمامیت ارضی و استقلال کشور اسلامی مان، وظیفه همه مسئولین و خدمتگزاران نظام است تا در جهت حفظ و ترویج فرهنگ ایثار و شهادت در جامعه، و تکریم و تجلیل از مقام شامخ شهدا و ایثارگران و خدمت صادقانه و خالصانه به یادگاران معظم شهدا و ایثارگران از هیچ کوششی دریغ نورزند
به گزارش خبرنگارخبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)-منطقه چهارمحال و بختیاری-یکی از جانبازان دوران دفاع مقدس که برای وی مشکلی حادث شده و نگران کوتاهی و قصور مسئولین و اجحاف حق در مورد خود می باشد، با ارسال نامه ای سرگشاده به دفتر خبرگزاری(ایسنا) از برخی مسئولین نظام گلایه کرده و درخواست رسیدگی عاجل و جدی به مشکل خود از طریق مسئولین ذیربط گردیده است.
بنام یگانه قاضی حاکم و شاهدی که عالم محضر اوست
مسئولان ارشد نظام اسلامی!
استمداد عاجزانه یک جانباز شیمیایی از کار افتاده کلی از مسئولین قوه قضائیه جمهوری اسلامی ایران !
کسی که هشت سال در پیچ و خم دادگاه و دادسرا نتوانسته است داد خود را بگیرد، در کشور شما فریاد تظلم خواهی خود را کجا می برد؟
می خواهم با این فریاد تظلم خواهی خود، حجت را بر شما تمام کنم.
جانبازی هستم که در سن 14 سالگی شیمیائی شده ام و در حال حاضر به تایید مراجع رسمی، ازکارافتاده کامل می باشم.
سرپرست چهارفرزند صغیر هستم که سه تن از آنها با تجربه یتیمی سر در سایبان گرفتاری های زندگی فراهم شده خود دارند.
زمینی را که به اقساط از طرف اداره محل کار همسرم دریافت نموده بودیم، به امید داشتن یک سرپناه در یک بازی کلاهبرداری به نام مشارکت در ساخت باختیم و تنها اقساط زمین و هزینه های پیگیری قضائی و حق وکیل که با اخذ وامهای بانکی تامین نموده ایم بر دوشمان مانده و در یک روند غیرمعقول دادرسی هرگز داد ما گرفته نشده و این حکایت هشت سال نمایش دادرسی، تمام زندگی ما را تحت الشعاع خود قرار داده است.
جانبازی از کار افتاده کامل با پنج سر عائله خود، اسباب خانه خود را بر دوش کشیده و همه ساله به مستاجری از این خانه به آن خانه نقل مکان می کند.
من از هیچکس نه خانه می خواهم نه امکانات بلکه به مدعیان عدالت می گویم چرا در این سیستم عدالت گستری شما هشت سال است داد مظلوم از ظالم گرفته نمی شود؟
پرونده من اینک در بعد از یک نوبت رای به ضرر حقانیت در دادگاه بدوی و یک نوبت رای به نفع حقیقت در دادگاه تجدید نظر، در دادگستری استان تهران هنوز مفتوح و نگاه عدالت گستر و منصفی را می طلبد که به این بیداد چندین ساله خاتمه بخشد.
آیا کسی هست که به گرفتن حق مظلومی کمک کند؟
خبرگزاری ایسنا منطقه چهارمحال و بختیاری – آمادگی لازم دارد که جزئیات این موضوع را به منظور پیگیری،دراختیار مسئولین مربوط قرار دهد.
همه روز روزه بودن، همه شب نماز کردن
همه سـاله حج نمودن، سفر حجــاز کردن
ز مدینـه تـا به کعبـه، سـر و پـا برهنه رفتن
دو لب از بـرای لبیک، بـه وظیفـه بـاز کردن
بـه مساجد و معابـر، همه اعتکـاف جستن
ز مـلاهـی و منــاهی همــه احتــراز کردن
شـب جمعـهها نخفتن، به خدای راز گفتن
ز وجــــود بـی نیــــازش، طـلب نیـاز کردن
به خدا که هیچ کس را، ثمـر آنقـدر نبـاشد
که به روی نا امیـدی در بستـه بـاز کـردن
منبع : وبلاگ حزب الله- أین عمار
اصل گزارش از لینک زیر قابل دسترسی است:
http://shahrekord.isna.ir/Default.aspx?NSID=5&SSLID=46&NID=8895
لطفا جهت نظر دادن به قسمت بالای پست مراجعه کنید
غلام دلشاد، جانبازی که حادترین وضعیت شیمیایی را در جهان دارد مدال رشادت خود را که از دستان پرمهر امام خامنه ای دریافت کرده بود به وبلاگ جانبازان شیمیایی هدیه کرد ...
غلام دلشاد جانباز ۷۰ درصد شیمیایی و دارنده مدال رشادت در دوران دفاع مقدس از دستان رهبر معظم انقلاب این مدال را به وبلاگ جانبازان شیمیایی ایران هدیه کرد.
این جانباز به وبلاگ جانبازان شیمیایی ایران چنین نوشت: با سلام به مدیریت وبلاگ جانبازان شیمیایی ایران. به جهت تلاش آن وبلاگ در رساندن ندای مظلومیت این قشر و ترویج فرهنگ ایثار و شهادت و تاثیرگذاری گزارش این وبلاگ ارزشی در چگونگی خدمات رسانی مسئولین اینجانب غلام دلشاد مدال رشادت جنگی خود را به این وبلاگ تقدیم می کنم و از تمامی خوانندگان وبلاگ که با دعای خیرشان موجبات بهبودی من شدند قدردانی می کنم. با تشکر غلام دلشاد
وبلاگ جانبازان شیمیایی ایران:
ضمن عرض سلام خدمت سردار رشید اسلام و قهرمان خردلی 8 سال دفاع مقدس می رساند این وبلاگ تنها به عشق وجود شما دلسوختگان و مظلومان از یادرفته جنگ ایجاد شده و از هر کوششی برای بیان مظلومیت شما دلاورمردان راه حق دریغ نمی کند.
وبلاگ جانبازان شیمیایی ایران افتخار دارد تا مدال رشادت شما را بر سینه مالامال از عشق و عطوفت الهیتان نظاره گر باشد. شما همیشه و در همه حال پشتیبان این وبلاگ بوده و همراه با دیگر همسنگرانتان در استان فارس دعاگو بوده اید که دستانتان را می بوسم. خادم جانبازان شیمیایی ایران سید هادی کسایی زاده
بخوانید زندگی و رشادتهای جانباز غلام دلشاد :
http://chemical-victims.blogfa.com/post-655.aspx
منبع : http://chemical-victims.blogfa.com/post-924.aspx
همسنگر بسیجی نوشت:
آنان که مدافعان قهرمانان بی ادعای دین و آب و خاک را دروغگو می پندارند و برچسبهایی نظیر عامل بی بی سی و صهیونیست و ضدنظام و ....تولید و سعی در چسباندن آنها به مدافعان جانبازان دارند در اینگونه موارد به سفرهای زیارتی از نوع ناقبول می روند تا شاید اندکی از بار روانی عدم تحمل حقیقت برایشان کاسته شود ....پیشاپیش زیارتشان لاقبول...
چه افتخاری سترگ تر از ابراز محبت مردی به مدافعان ایثارگران که نشان لیاقتش را از دستان پرمهر مولا میگیرد... چه سعادتی است برای مدیر وبلاگ جانبازان شیمیایی که با وجود هجمه های فراوان گام در مسیر پرخطر دفاع از یادگاران امام خمینی و گلهای ساقه شکسته امام خامنه ای نهاده ... و چه خوشبختی زیبایی که نشان رشادت قهرمان دین و میهن را به یادگار دریافت داشته، همان نشانی که از نورچشممان، مولا و مقتدایمان، امید نفسهایمان؛ خامنه ای کبیر رسیده است....
آغازی بر پایان ادعاهای واهی عوامل خائن در نهادهای مختلف...
غلام دلشاد سرباز خامنه ای کبیر است.... تا کور شود هر آنکه نتواند دید ....
تبریک نوشت:
مدیر محترم وبلاگ جانبازان شیمیایی، تبریک همسنگر بسیجی و تمامی دلسوزین ایثارگران را در راه مقدسی که درپیش گرفته اید پذیرا باشید.
سرباز خامنه ای کبیر تأییدتان میکند و همین بس....
کمی فرصت برای خدمت گزاری به سربازان خامنه ای کبیر قسمت ما میشد ای کاش!!!!
لطفا جهت نظر دادن به قسمت بالای پست مراجعه کنید
یکی پیدا شه یه جواب قانع کننده بده که چرا همسران شهدایی که ازدواج مجدد کردن، چرا چرا چرا حقوق دریافت میکنن از بنیاد شهید و این حق ناشی شده از شهادت یک شهید رو به خانه مرد دیگری میبرند؟
چرا همسران شهدایی که ازدواج مجدد داشتند هنوز حقوق از بابت همسر شهید قبلی دریافت میکنند؟
این حقه؟ نیست ......
اونوقت حقوق فلان پدر شهید قطع شده... اونوقت جانبازی جانباز فلک زده زیر سوال میره ...اونوقت میگن بودجه نداریم ....اونوقت از دادن مستمری به جانبازانی که حقیقتاً بر اثر ازکارافتادگی ناشی از جنگ نیازمندند خودداری میکنند؟
توروخدا جا نداره اسمشو بذاریم بنیاد ضدشهید و ضدایثارگر؟؟؟؟
چرا ؟ چرا ؟ چرا ؟
به گزارش سایت شهدای ایران - دلایل انحراف بنیاد شهید از دید یک ایثارگر :
حضرت امام خمینی (ره) خطاب به رئیس بنیاد وقت:
بچه ام داره از دست میره! نهاد متولی امور جانبازان نمیخواد مشکلات جانبازان رسانه ای بشه..............!!!!!!!!!!!!
به گزارش فردانیوز: "بنیاد شهید و امور ایثارگران" سازمانی که هر از چند گاهی خانواده ای با تحصن در مقابل آن خواهان احقاق حقوق مسلم خود هستند. امروز نیز همانند دیگر دفعات خانواده ای 6 نفره در مقابل سازمان نشسته بوند، "صفدر قلعه" پدر خانواده است، درد از چهره اش هویداست، پسر بزرگ که بیش از 15 سال ندارد سرش را پایین انداخته و گویی از سنگینی نگاه رهگذران ذره ذره آب می شود، گویی هرگز گمان نمی کرد با 25 درصد جانبازی پدر، سرانجام پناه به دیوارهای بیرونی سرد سازمان برد.
مادر هم از او کمی ندارد، نگاه اشک آلودش را به ما می دوزد و می گوید که رماتیسم دارد، خسته است، خسته از بی توجهی مسئولانی که از صبح تا به حال حتی گوشه چشمی هم به آنها نکرده اند. دیگر چاره ای ندارند، کمر پدر زیر بار قرض 70 میلیونی درمان مادر و فرزندان خمیده شده، به روزهای پر هیاهوی جبهه و جنگ می رود، روزهایی که نه برای بالا رفتن مزایا که برای ایران و نظام مقدس جمهوری اسلامی جان خود را به خطر می انداخت.
5 سال، برای خودش عمری است، عمری که در خاک و خون غلطید تا ما امروز... راستی ما، همین مایی که او را با بدن پر از ترکش به باد فراموشی سپرده ایم...
مدارک بیماری همسر و فرزندانش را نشانم می دهد، می گوید که من گدا نیستم، آن روز برای خدا رفتم اما حال دیگر نمی توانم. به بچه ها اشاره می کند و می گوید چه جوابی به اینها بدهم؟ دست روی شانه کوچکترین دختر می گذارد و قسم می خورد که تا یک ساعت دیگر او را در خیابان می کشد. حرفش تمام نشده که اشک های بی صدا به شیون تبدیل می شود، می گوید که "حسین ت..." حلال مشکلاتش است، معاونی که احتمالا برای حل مشکلات جانبازان در جلسه است...
بنیاد شهید 3 میلیون وام می دهد، به شرط داشتن چند ضامن رسمی، دیگر صدایش را به خوبی نمی شنوم. می گذارم که اشک هایش روانه شود. خوب که آرام می شود می گوید اگر ضامن داشتم که کارم به اینجاها نمی کشید.
می گوید سال 62 جانباز بودم، آن روز برای همین مردم رفتم، امروز چون پارتی ندارم کارم پیش نمی رود، زنم در منازل دیگران کار می کند تا کمک خرجی برایمان باشد. به دنیا بگویید که من کجایم و چه می کشم.
به گناه دفاع از دین؟ دفاع از ما؟دفاع از وطن؟به کدامین گناه تاوان پس میدهی؟
خجالت می کشم، از داشتن برخی مسئولانی که تنها به اسم مسئول هستند.
باید سپاسگذار این رشادتها و پایمردیها باشیم و خود را پاسدار فرهنگ ایثار و شهادت بدانیم. اگر امروز در جهان سربلند هستیم و با عزت در میان مردم جهان به عنوان مردمان با افتخار و با عزت زندگی میکنیم به خاطر رشادتها و جانفشانیهای افرادی است که با اهدای جان خود و با مجاهدت در راه خدا در مقابل همه پلیدیها ایستادگی کردند.
آقای زریبافان! این جملات برایتان آشنا نیست؟ صفدر قلعه یکی از همان جانفشان هاست، گرچه هستند صفدرهایی که روزها پشت در ساختمان شما می نشینند و در آخر با وعده هایی غیر واقعی روانه کوچه ها و خیابان ها می شوند.
آروز کردم که ای کاش هیچ وقت گذرم به این خیابان و مشاهده حال این روزهای جانبازان نمی افتاد، اما من چرا؟ من که به رسالت خود عمل کردم، آن مسئول حراستی که مانع از ادامه گفتگوی من و صفدر شد باید سرافکنده شود. همان کسی که گفت: "بنیاد شهید یک خانواده است، در کار این خانواده دخالت نکنید"؛ همان خانواده ای که کوچکترین عضو خود را رها کرد و...
دوباره به سراغ صفدر می روم، تعداد زیادی از نیروهای بنیاد شهید بیرون می آیند و می گویند ما رئیس حراست هستیم، خواستند ضبط صوت را بگیرند، بفرمایید داخل حراست، پیاده رو هم جزئی از مجموعه ماست، درگیری ها بالا می گیرد، بایستید تا پلیس بیاید و...
پس از توهین های بی شمار حراست بنیاد شهید، به محل کار خود باز می گردم، تازه متوجه می شوم که چرا هیچ خبرنگاری به سراغ متحصنین اطراف بنیاد شهید نمی رود، تازه می فهمم که چرا مشکلات جانبازان به گوش هیچ مسئولی نمی رسد، آقایان رئیس! آقای زریبافان! به حرمت خون شهدا کمی از تعداد جلسات خود بکاهید صفدرها منتظر شما هستند.صفدر تهدید شد به اینکه با رسانه ها گفتگو نکن، در آخر کارت پیش ما گیر است، او هم دیگر هیچ نگفت، شنیدم کسی آن طرف تر می گوید:خانم خبرنگار! از دادگاه حکم داشتم و دستم به جایی بند نشد.
فردا: فایل صوتی مصاحبه با این جانباز و خانواده اش و مکالمات انجام شده با حراست بنیاد شهید در اختیار سایت فردا است و در صورت لزوم منتشر خواهد شد.
منبع://www.fardanews.com/fa/news/173931
همسنگر بسیجی نوشت:
بخوره تو سرتون اون جلساتتون. چیکار میکنید تو اون جلسات؟
اوضاع بنیاد که از اول افتضاح بود اما روی هرچی نامرد رو این زریبافان سفید کرد... دیگه بماند درصدهایی که این روزها از جانبازان کم میکنند...بماند که حقوق بعضیها رو قطع کردن ..بماند که تنها مستمری پدر تنهای شهید قطع شده ....
بماند از تهمتهایی که میزنن ...اونایی که برای خودشون جانبازی رد کردن امروز نشستن پشت میزهاشون و به ریش ما میخندن و جانبازان واقعی رو زیر سوال میبرن و کلی قانون و مصوبه رد میکنن تا جانباز گیر کنه و اثبات کنن که جانباز نیست ...لعنت خدا بر خائنین به اشخاصی که به شهادت روایات،بعد از اصحاب سیدالشهدا، برترین انسانها هستند حتی از یاران امام زمان هم بالاتر....
لعنت خدا بر خائنین بخصوص زریبافان در این ایام ماتم حسین ع
زیر بیرق و پرچم و پارچه عزای امام حسین چه اجحافها .....
زریبافان بی درد جلوی دوربینها از سخنان حضرت ماه یادداشت برمیدارد .در حالی که دل حضرت ماه از امثال او خون است .یادداشت هم نیست ها چون لیاقت حضور در محضر آقا رو نداره و توفیق اجباری بوده و چون از جنس اون محضر نیست حوصلش سر میره و خط خطی میکنه و سیرت خودشو نقاشی میکنه فکر میکنم آخرش گودزیلا از آب درمیاد ..سیرتشه ... ببخشید توهین نشه به گودزیلا ...
صریح و شفاف با سجاد شاکری نوشت:
کجایی جناب سجادخان شاکری که به اسم زریبافان قسم بخوری و سعی در تلطیف چهره کریه اون بکنی؟ بگو به من تهمت میزنن!!! کسی که مجیز زریبافان رو بگه کیه ؟ بگو تهمت میزنن...... تحصن برگزار کردن در اعتراض به بدحجابی کار ارزشمند اما شاقی نیست. رحمت خدا بر اون بازیگری که چهره پشت پرده نداره و ظاهر و باطن یکیه ... اون بازیگر بدحجاب می ارزه به هزارتا زریبافان که در لباس دوست، گرگند و مترصد فرصتی برای خیانت به ایثارگران... از دوستان مشائی انتظاری بیش از این نمیره.... اگر زریبافان آدم درستی بود خیلی پیش از اینها فرقه ضاله مشائیه لقمه چپش کرده بودن .....همونطور که لواسانی و رحماندوست و دکتر خاطری رو ازدایره بنیاد بیرون کردن....
هرکی از زریبافان دفاع کنه ؟؟؟؟؟..........
از عدالتها و بی عدالتیهای پیدا و ناپیدا پرده برداشتن کار مرده... از نامردها دفاع کردن معنیش چیه؟ ... اگر یه کدوم از ماها میخواستیم تو گلزار یه برنامه معمولی اجرا کنیم بازداشتمون میکردن و کارمون به ناکجاآبادها می رسید اما شما پشتوانه ات به بنیاد گرمه ... در سایه این پشت گرمی کاری بهت ندارن آخه لازم هم هستید چون خوب دارید دیو بنیاد رو فرشته نشون میدید ...
یه پرچم اسرائیل کشیدن جلوی در دانشکده حقوق دانشگاه تهران با چه بلواهایی روبرو شد ....ما بچه بسیجی ها غریبیم ...مگر اینکه بخوایم مجیزگو باشیم یعنی پا رو یه سری مسائل بذاریم ... در جمهوری اسلامی همه آزادند الا بچه حزب اللهی ها .....عجب حرفی زدی شهیدآوینی...
راستی آقای سجاد شاکری دیروز کجا تشریف داشتید تا گزارش تهیه کنید و تو سایت حیات کار کنید اون رو؟ اینجور مواقع همه شماها از کرامت طی الارضیتون استفاده میکنید و غیب میشید در عوالم عرفانی ، آخه شماها همش دارید کار فرهنگی میکنید ... خیلی اگر بهتون گیر بدن میگید دروغ میگفت جانباز نبود.....
بله .....؟؟؟؟؟ شرط نیست نهروان در پیش است ....
به بدحجابی همه اعتراض دارن اما این عمار که آگاه کنه جامعه رو که به خدا ارث ملت رو به جانباز بدبخت ندادن... بدبخت ترینها اینا هستن اما طوری تبلیغ شده که انگار بخش عمده درآمد نفت به جیب اینا میره ...کاش میرفت حقشون بود اما .....
لطفا جهت نظر دادن به قسمت بالای پست مراجعه کنید.
۴ شنبه شب، شبکه 2، فیلم فرمانده
روایت زندگی فرماندهی جانباز از نوع شیمیایی ...کسی که هشتش گرو نهشه ....چهارش گرو پنجشه ..اعداد زندگیش گره خوردن بهم و نمی سازن با صاحبشون ....
مردی که پسر بزرگش، شیمیایی رو به ارث برده از پدر و ناراحتی ریه داره ...باید پیوند بشه ... اما ... اما .. هزینه اش زیاده و فرمانده پول نداره ... میگن بهش مگه بنیاد نمیده ؟! میگه نگرفتم...خیلی ها قبل از من تو نوبتند...
پسرش دیگه کم آورده میگه به چی افتخار کنم ؟ به نداری ؟ به ..؟ به ..؟
از اون طرف بی سیم چی فرمانده از اون دسته هایی شده که گذشته رو فراموش کردن و پا گذاشتن روش...افتاده تو خط خلاف اقتصادی و بی خبر از اوضاع همرزمان دیروزش و به اسم مدارک جبهه اش تسهیلات میگیره برای کاراش اما میخوره به تور همرزمای صادقش که اگر ریز ریز هم بشن به آرمانهای جبهه و جنگ پشت نمیکنن.
فرمانده هر روز به یه پیر مرد سر میزنه
فرمانده هر هفته به آسایشگاه اعصاب و روان سر میزنه
دوستان فرمانده هر روز پرپر میشن
فرمانده دائم به دوستان شهیدش هم سر میزنه
فرمانده عین شهداست عین شهدا عین شهدا
پسر فرمانده باید پیوند بشه
فرمانده میگه خدایا دارم تاوان اعتقاداتمو پس میدم ..اعتقاداتی که دیگه خریدار نداره ..اما پسرم چه گناهی کرده که تاوان اعتقاد منم پس بده ...خدایا
بی سیم چی برمیگرده به جوهر پاک گذشته و به فرمانده میگه شرمندم. فرمانده میگه شرمنده منم .من شرمنده زنم و بچه ام هستم ...شرمنده اون پیرمردی که هرروز بهش سر میزنم چون پسرش تو عملیات من شهید شد و باباش راضی نبود
بعد فرمانده میگه : فرماندهی دستور نیست تکلیفه و .....تکلیف یعنی جان یه گردان در برابر یه لشگر ....
بچه ها الان دارن به این عزیزان میگن دروغگو...!!! الان دارن اینا رو له میکنن و ما سکوت میکنیم...
به اینا میگن دروغگو.... !!!شرم بر آنها ... و شرم بر سکوت
تشکر فراوان از آقای علی عطشانی کارگردان این فیلم....به تصویر هم کشیدند اما باور نکردیم ..گفتند ..دیدیم ..خواندیم اما باور نکردیم ! چرا ........
بچه ها، دوستان، توروخدا، به این شبهای ماتم حسین قسمتون میدم دریابید ایثارگران وطنتون رو ... بچه ها دریابید این نازنینهایی رو که هر روز دارن پرپر میشن و ما ازشون بیخبریم ...بچه ها دریابید باقی الشهدا رو ....به خدا تکلیفه ....
تا هستن ... تا تموم نشدن دریابیم این ساقه شکسته ها رو ... اینا یاران شهدان...الان تنهای تنها .... هم به حمایت روحی ما نیاز دارن و هم به حمایت مالی ما .....
سخت نیست..یه کم بگردید پیداشون میکنید....
چرا ازشون بی خبریم ........؟
چرا میگن خدایا اعتقادات ما خریدار نداره .....؟
بچه ها داره خیلی دیر میشه ... تا هستن دریابید....فردای قیامت جلوی سیدالشهدا چی داریم بگیم؟ چی داریم جلوی خانم فاطمه زهرا برای گفتن؟ خانم ،مادر شهداست، چی داریم بگیم؟
بچه ها بدویید.... تا شهید نشدن از این فرصتها استفاده کنیم .... شفاعت مفت نیست
نکنه فقط بخونم و بی خیال ....
بچه ها نکنه دیر بشه ...دستمون خالی بمونه...
ما گدای شهداییم ...نکنه کاسه گدایی خالی باشه ..... بچه ها برید سراغ ایثارگران تا کاسه هامونو پر کنن....
مگه نمیدونید ما از روضه شهدا رسیدیم به روضه امام حسین؟ ما امام حسینمون رو هم مدیون شهداییم ....
اون جانباز منزوی در پستوها امام حسین ع رو به ما شناسوند ....
داره دیر میشه ..........
این روزا جانبازان رو احضار میکنن به بنیاد و درصدهای ناقصشون رو کم هم میکنند... برای اون بیچاره هایی که درصد ندارن هم فرقی نمی کنه ازل الی ابد بدبختند ....
نذاریم بچه ها که به سربازان آخر الزمانی سیدالشهدا بگن دروغگو ....کجاست غیرتمون...اونایی که حیثیت نوامیس ما رو حفظ کردن الان نذاریم یه مشت از خدا بی خبر اسمشونو بذارن دروغگو و بگن جانباز نیست ...همونایی که این حرفها رو میزنن خودشون کلاهشون هم تو جبهه نیفتاد اما مدرک جانبازی گرفتن و بعد نشستن به ریش ما خدیدن که : فلانی و فلانی و فلانی .....جانباز نیستند.... نذاریم یه عده بچه های ساده شهدا به اسم بابای شهیدشون از اون بنیاد ضدشهید دفاع کنن و خودی به خودی ضربه بزنه.....متولی این عزیزان بنیاده و شکنجه گرشون هم بنیاده ...بنیاد شهید و ایثارگران نهادی برای یک عده محدود اونهم ناقص ....
دیر نشه ........تکلیفمون...... باقی الشهدا
یاحسین
لطفا جهت نظر دادن به قسمت بالای پست مراجعه کنید
منت ارباب کشیدن داره ................
کعبه شیدایی کربلاست و شهدا کلیدداران کعبه شیداییند.(شهید آوینی)
دوباره دل شد هوایی/ مسافر کربلایی
دوباره دل شد هوایی/ مسافر کربلایی
می سوزم از این درد جدایی/ قرار قلبم کرببلا
ترانه جان خسته من/ هر لحظه، هردم کرببلا
چشام شده بارونی/ اشکام شده پنهونی / تو سینه دل شده زندونی
حسین حسین یا مولا/ حسین حسین یا مولا/ حسین حسین یا مولا
همیشه دل بی قراره/ هوای شش گوشه داره /همیشه دل بی قراره/ هوای شش گوشه داره
از این زمونه خیری ندیده/ داره هوای کرببلا
دشتم نگردید هیچ جا نداره حال و هوای کرببلا / دشتم نگردید هیچ جا نداره حال و هوای کرببلا
سرگشته ای دل خونم / وای از دل مجنونم/ من تا ابد از تو می خونم
سرگشته ای دل خونم / وای از دل مجنونم/ من تا ابد از تو می خونم
حسین حسین یا مولا / حسین حسین یا مولا/ حسین حسین یا مولا
خوش به حال اونایی که ارباب خریدشون... خوش به حال شهدا
لطفا جهت نظر دادن به قسمت بالای پست مراجعه کنید
دکتر مسعود آذرنوش،استاد همچون پدر! در باورم جاودانه ای
حیف! استاد به من یاد نداد قدر استاد نکو دانستن ....
متولد 5 فروردین 1324 کرمانشاه، سکته قلبی هنگام سرپرستی بر کاوش تپه هگمتانه در همدان در سحرگاه 7 آذر 1387 و چند ساعت بعد وفات در تهران
دیگر صدای تیشه از بیستون نیامد/شاید به خواب شیرین فرهاد رفته باشد
از آه دردناکی سازم خبر دلت را /وقتی که کوه صبرم بر باد رفته باشد
پرشور از حزین است امروز کوه و صحرا/مجنون گذشته باشد فرهاد رفته باشد
بازهم 7 آذر و تکرار تلخ فراقتان استاد!
بازهم 7 آذر و پذیرفتن حقیقتی دردناک برای من که استاد آذرنوش بین ما نیست.
استاد 3 سال گذشت... اما هنوزهم نپذیرفته ام که نیستید.
شور بی پایان ما برای حضور در کلاس درس شما تکرار نشدنی است.
وداع با استاد ........
استاد! واژه ها را به وسعتشان می سنجم و نام شما ....
دکتر مسعود آذرنوش واژه ای به وسعت تعهد و وطن دوستی و عشق به ایران و آزادگی و ....
آذرنوش را به تعهدش، به عدالتش، به انضباطش، به علم بی نظیرش و سخت گیریش بر این امور می شناختند.
مراسم تودیع استاد از ریاست پژوهشکده باستان شناسی میراث فرهنگی و انتخاب به عنوان مشاور طاها هاشمی(رئیس پژوهشگاه میراث فرهنگی)، قبل از چنبره اختاپوسی فرقه ضاله مشائیه بر میراث فرهنگی کشور و بر باد دادن آن .... بقایی هم در آن زمان فرجه ای برای نشان دادن سیرتش نداشت
دکتر مسعود آذرنوش از چهره های مطرح باستان شناسی در سطح بین المللی و از کم نظیرترین چهره های علمی ایران زمین
استاد ... استاد ... استاد .... همچون پدر ......تکرار نخواهی شد ......
استاد من در قطعه نام آوران بهشت زهرا تن به خاک ایران داده است.
بر مزارش نوشته اند :
فرصت کوتاه بود و سفر جانکاه
اما یگانه بود و هیچ کم نداشت
خدایش بیامرزاد و او را بهشت برین بهر باد
استاد فرهیخته،پژوهشگر و باستان شناس : دکتر مسعود آذرنوش
استاد این جمله را از من پذیرا باشید: روحت قرین آلاله های میهنم، شهیدان، عادتم شده که همیشه آمدن سرمزار شما را با عطر شهیدان توأم کنم: مزارتان پشت گلزار شهداست ،به شهدای میهنمان سپردمتان...
لطفا جهت نظر دادن به قسمت بالای پست مراجعه کنید