کجایی سبزترین رزمنده دنیا؟

استاد شهیدم؛ جانباز شهید، عارف عظیم، دکتر محمود رفیعی، بازخواهی گشت در صبح ظهور میدانم. تا طلوع موعود... کجایی سبزترین رزمنده دنیا؟

کجایی سبزترین رزمنده دنیا؟

استاد شهیدم؛ جانباز شهید، عارف عظیم، دکتر محمود رفیعی، بازخواهی گشت در صبح ظهور میدانم. تا طلوع موعود... کجایی سبزترین رزمنده دنیا؟

تاولهای بابا :بابای شیمیایی،اعصاب بابا : بابای اعصاب و روان

 

تاولهای بابا :بابای شیمیایی،اعصاب بابا : بابای اعصاب و روان

  

چه کسی معنی تاول را درک میکند؟؟؟!!!  

 

 

شبها تا صبح را کنار  تخت بابا می نشستم تا اکسیژنش را چک کنم.بارها به صورتش نگاه میکردم  تا ببینم نفس میکشد؟ تمام طراوت جوانیم را صرف سرفه ها و نفسهای بریده و خس خس بابا کردم.چه شبها که نخوابیدم چون بابا نمیخوابید.    

 

 

وای وقتی که تاولها بیرون میزد.وای از وقتی که تاولهای بابا خونی و عفونی میشد.وای از وقتی که بابا سرفه های خونی میکرد.وای از وقتی که  جسم بابا را با جسم دخترانه خود به دوش میکشیدم.من زیر بغل بابا را میگرفتم زیر بغل مردی را که زیر بغل ایران را گرفت.در حالی بابا به کمک دخترش محتاج بود که کسی کمکش نکرد.مردی که روزی شانه های ستبرش ایران را به دوش می کشید.اما  بابا بعد از جنگ به هر کمکی نیاز داشت.  

روزی به او گفتم باباجونم چرا دنبال درصد نمیری؟ گفت دخترم الحمدلله که من نیاز مالی به بنیاد شهید و جانبازان ندارم ،بگذار هزینه به دیگران تعلق یابد.من اصرار کردم به بابا که تو جانباز محسوب نمیشوی و بابا با اصرار من به بنیاد رفت.ای کاش هرگز به بابا اصرار نمیکردم.... بابا رفت و آنچه از انواع تحقیر و توهین بود شنید.... به او گفتند دروغگو..... گفتند سیگاری... گفتند معتاد.... 

 

بابا شهید شد همین امسال در تیر ماه.بابای شیمیایی من شهید شد و از نظر بنیاد او جانباز نبود.برای آنکه ثابت کنم بابای من جانباز است با تلاش فراوان زمینه کالبدشکافی پیکر را فراهم کردم.... بابای من سالم بود... معتاد نبود...شیمیایی بود...... 

 

خدایا منتظر روزی هستم که آن منتقم بیاید.... أین بدم المقتول بکربلا...کجاست منتقم خون حسین...منتظرم که آن منتقم بیاید و بعد از انتقام از قاتلان کربلا.... نوبت من است که سرم را زیر پای آقا بیندازم که آقاجان به سربازت گفتند معتاد....پدرم پاره تنم  

 (سرگذشت دوست نازنینم :آزاده)

   

 

وقتی همسر موجی من دچار حمله های اعصاب میشود چه کسی تحملش میکند؟ 

 

خدایا چه پاسخی دارند در برابر امام زمان؟ آن روز که بیاید چگونه سر بالا خواهند کرد آنها که برای جانبازان اعصاب و روان ،مکانی اختصاص ندادند و خانواده های آنها مجبور شدند تا عزیزان و پاره تنشان را به تیمارستان ببرند؟؟!!  

آه  !  آه  !  همسر شهید ایوب بلندی، مرد نازنینش را مجبور شد به تیمارستان روانیها ببرد چرا که کسی برای این عزیزان دلسوزی نکرد.در نظر بگیرید آن لحظه ای را که شیرمرد دلیر جبهه ها چون کودکی به دنبال همسرش میدود و گریه میکند و التماس که : توروخدا نرو،تنهام نذار،منو بین اینا تنها نذار،منو ببر از اینجا.... و چه کشید همسرش و فرزندانش؟ 

 

وجدانها چه زمانی به خواب رفتند تا دیدیم که تخت آسایشگاه جانبازان را به قیمت گزاف به جانباز اجاره میدهند؟ 

 

کجا واگویه کنم این دردها را و چگونه مویه کنم از اینهمه مصیبت؟  

 

خدای من ! ای وسعت آسمانها و زمین ! با سربازان آسمانیت چه کردند ؟ 

 

خدای محمد و علی و فاطمه ! خدای 5 تن ! خدای حسین ! خدای یوسف فاطمه ! از مولا علی ع آموخته ام که دردها را به آب بگویم و به چاه.اما اینجا چاهی نیست،کجا گریه کنم و از که شکایت کنم؟ کاسه ای آب میگیرم و به زلال آب میگویم که سربازان میهنم در رنج و درد غریبانه میسوزند/  

 

ای آب باور داری که به جای درمان جانباز ،برای تسکین دردش به او مرفین تزریق میکنند و معتادش میکنند... ؟    

 

ای آب باور داری که برخی جانبازان بقدری مشکل دارند که خانواده نیز رهایشان کرده اند؟   

ای آب گریه کن با من... جانباز تنها در خانه ای تنها شهید شد و بعد از 5 روز همسایه ها فهمیدند.چگونه این جملات را تکرار کنم که در اروپا انسانها تنها میمیرند و بعد از چند روز از بوی تعفن ،مرگشان معلوم میشود.اینجا در ایران،مهد دلیران،سرزمین شیران.... در سرزمینی که دشمنی جرأت چپ نگاه کردن به آن را ندارد : شیر بیشه ها زخمی و تنها می میرد بی آنکه کسی بداند.... 

 

وجدانها چه زمانی به خواب رفتند.............؟ 

 

گویند سرزمینم را مردانی نجات دادند که همه محتاج مردانگیشان بودند اما همین که سرزمینم نجات یافت مردان غریبانه سوختند در آتشی که .......... 

  

وجدانها چه زمانی به خواب رفتند.............؟ 

 

چرا و چگونه اینچنین ناسپاس شدیم.............؟ 

 

تا کی فقط بگویم و ناله کنم؟ نمیخواهم  بیدار شوم ؟ 

 

وقت آنست که بیدار شوم... دیگر تکرار نکن که از دست ما چه کاری بر می آید ما چکاره ایم؟ 

 

من اگر فرزند ایرانم......... باید که به پا خیزم برای ادای تکلیفم در برابر همرزمان شهدا. 

 

 

 

لطفا برای کامنت گذاشتن به بالای پست مراجعه کنید





  

 

 

 

ای کاش چون پائولو مالدینی،بزرگوار بودم


ای کاش چون پائولو مالدینی،بزرگوار بودم  

 

جانباز شیمیایی ایرانی برای مداوا به ایتالیا اعزام میشود،از قضای روزگار این جانباز بسیار علاقمند به فوتبال بود،پرستار مراقب او خانم مالدینی نام داشت که جانباز ایرانی ما متوجه میشود که او خواهر پائولو مالدینی معروف است.پائولو مالدینی از فوتبالیستها و ستاره های تیم آث میلان در آن زمان (الان نمیدونم هست یا نه)بود.جانباز ایرانی بسیار خوشحال میشود و از خانم مالدینی تقاضا میکند تا پائولو را ببیند و خانم مالدینی قول میدهد که این درخواست را به برادرش منتقل کند.صبح روز بعد وقتی جانباز ایرانی از خواب بیدار میشود پائولو را با دسته گلی بزرگ بر سر بالینش میبیند؛ پائولو بلافاصله بعد از اینکه خواهرش درخواست جانباز ایرانی را مطرح میکند آماده شده و مسافت ششصد کیلومتری بین میلان و رم را طی میکند و به دیدار جانباز ایرانی می رود. 

   

    

ای کاش  چون پائولو مالدینی،بزرگوار بودم.......................................

 

ای کاش ورزشکاران ما نیز قدری از این بزرگواری پائولو می آموختند...  

 

من از پائولو بزرگواری آموختم اما شرمسار شدم.............................. 

 

احترام به انسانها و پاسخ محبتشان را چندین برابر دادن: ای کاش چون پائولو مالدینی،بزرگوار بودم. 

 

راستی چقدر جانبازان در سرزمین اهورایی ایران غریبند!! 

 

آیا به راستی در قضیه جانبازان ما فقط شعار ندادیم؟ چرا ! فقط شعار دادیم.شاهد این سخنان،وضعیت اسف بار امروزی این عزیزان است. 

 

بازهم چند شب پیش پیامکی از دوستان رسید که برای خرید بخاری برای منزل جانبازی پول لازم داریم؛ به حد وسعتان کمک کنید..... و بازهم برای چندمین بار من متلاشی شدم و بازهم سوالی بی جواب که : کجای دنیا با سربازان وطنشان اینگونه رفتار می شود؟؟؟!!! که محتاج باشند به جرم دفاع از دین و میهن؟؟!! 

اگر نبودند نبودم ... نبودیم ... ایرانی نبود ... اگر نمی رفت ... نمی ماندیم ... اگر از جوانیش نمی گذشت ... جوانی نمی کردم امروز ... اگر سلامتیش را هدیه نمی کرد ... سلامت نبودیم امروز ... اگر شیمیایی نمی شد ... امروز نفس کشیدن بلد نبودم ... اما  این روزها ریه های من هم انگار شیمیایی است و نفسم خس خس میکند ... چون که به راحتی چشمانم را بستم تا چهره درد کشیده اش را نبینم و گوشهایم را گرفتم تا خس خس نفسش را نشنوم .... وای بر من ... من به جنگ نرفته شیمیایی شدم ...

 

ای کاش  چون پائولو مالدینی،بزرگوار بودم....................................... 

 

از پائولو آموختم اما شرمسار شدم ................................................. 

 

پائولو! دعا میکنم که عاقبت بخیر شوی تو نیز برای من دعا کن تا غرور کاذب فریبم ندهد... چون ثابت شد که من مدعی لاف زنم و تو بی ادعا بزرگی،بی آنکه خودت بدانی..........................................................  

 

 

 

 

لطفا برای کامنت گذاشتن به بالای پست مراجعه کنید





 

 

 

 

 

 

آقای رئیس جمهور تولدت مبارک

 

۵ آبان 

  

 آقای رئیس جمهور تولدت مبارک 

 

 

 

آقای احمدی نژاد!محبوب دل ایرانیان؛محبوب دل انسانهای آزاده دنیا،تولدت مبارک 

 

تو همانی که پدر شهید را در آغوش گرفتی و او گفت: بوی شهیدم را میدهی 

 

تو همانی که بر دستان ولایت بوسه زدی  

 

تو همانی که که اندیشه بدویت و شترسوار بودن ایرانیان را از اذهان جهانیان زدودی 

  

تو همانی که میهنم را به عرش رساندی 

 

تو همانی که مظلومان عالم  صدایت میزنند 

  

تو فرزند ایرانی 

  

تو فرزند ولایتی  

 

تو از تبار هابیلی 

  

چه زیباست این گفتنت: اللهم  عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و جعلنا من خیر انصاره و اعوانه و المستشهدین بین یدیه 

  

مادر شهید کشوری گفت: منزل من ستاد احمدی نژاد است 

 

تو همانی که از نان به آب زدن کودکی فقیر ،چنان پریشان می 

شوی که در سوگ پدر چنان نبودی  

 

تو همانی که حتی برای رسیدن به مراسم ختم پدر از مسیر ویژه اتوبوس استفاده نکردی 

 

تو همانی که در برابر هجمه ها صبورانه ایستادی 

 

تو همانی که برایت نذر و نیازها کردیم  

 

تو همانی که برایت گریستیم 

 

تو همانی که خواهرت گفت: برادرم خیلی هم خوشگله،بانمکه 

 

تو همانی که پا به پای کارگر شهرداری برای بازکردن جوی آب کار کردی بی آنکه بفهمد کیستی 

   

تو همانی که کوهی و هیچ چیز تکانت نمیدهد اما دیدن بچه ای فقیر در این سرزمین می لرزاندت 

 

تو همانی که باوراندی که ایران،تنها تهران نیست 

  

تو همانی که کوخ نشینان به ریاستت رساندند 

  

تو همانی که : اومده مردی که رفیق شهداست،بچه جبهه و جنگ و باصفا و باخداست  

 

تو همانی که کاخهای یزیدیان زمان را به لرزه درمی آوری 

 

تو همانی که در قلب سرزمین شیطان پرستی و در میان تمام قدرتها نام حضرت محمدص را میبری و از رحمة للعالمین میگویی 

 

تو همانی که بر تریبون سازمان ملل ،ظهور موعود را فریاد میزنی 

 

تو فرزند ایرانی 

  

تو همانی که میدانی نیاکانت که بودند  

 

تو. همانی که زیر دروازه ملل تخت جمشید ایستادی و از افتخارات نیاکانمان گفتی  

 

تو همانی که مانیفست واقعی عدالت و حقوق بشر کورش کبیر را در برابر دیدگان همه در رسانه عمومی زمزمه کردی  

 

تو همانی که نشان دادی که نیاکان ما پاک بودند و راستین 

 

تو همانی که نشان دادی که پاکی نیاکان ما در دامان اسلام متبلورتر شد  

  

تو همانی که نشان دادی که تمدن از ما بود  

 

تو همانی که نشان دادی که تمدن ایران به چه معناست 

  

تو همانی که تاریخ و تمدن سراسر افتخار ایران را یکپارچه دانستی نه تکه تکه و هر تکه به سمت و سویی 

 

تو همانی که نشان دادی که ایرانی از هزاران سال پیش تا کنون پاک بوده و پاک 

 

تو احمدی نژادی 

 

تو مردمی نژادی  

 

آقای از جنس وطن! آقای از جنس مردم! آقای رئیس جمهور! 

 

آقای احمدی نژاد!  از ما ایرانیان و از تمام انسانهای آزاده این تبریک را پذیرا باش: 

 

آقای احمدی نژاد! تولدت مبارک  

 

5 آبان 

 

 

یه دونه شمع چون شما همتا ندارید 

 

 

با هم میگیم یا تک تک، تولدت مبارک
 

یعنی که روز دنیا اومدنت مبارک
 

عاشق مهر و خدمت، خادم کل ملت
 

به خونه  دلم پا، گذاشتنت مبارک
 

بدون پول و ثروت، جیبام نداره قدرت! 

 

ز مردم بینوا، حمایتت مبارک
 

چلوکباب بنده، نون و پنیر و خنده
 

کنار سفره  دل، نشستنت مبارک

مطیع رهبری و به این سبب عزیزی
 

به عزت مداوم، رسیدنت مبارک
 

بسیجی دلاور، یه یا حسین دیگر
 

قدم زدن تو راهه، حقیقتت مبارک

همت و عزم والا، داری و پس به دنیا
 

بدون شک و تردید، پا زدنت مبارک

چشم و چراغ مائی، امان از این مشائی! 

 

به کل خاک ایران، سر زدنت مبارک

هر کی که رو زمینه، باید بیاد ببینه
 

تولدت رو ملت، گفته بهت مبارک
 

تا فتح قله  عشق یه یا حسین دیگر
 

تو قلب پاک امت، جاشدنت مبارک
 

بساط زور و تهدید، همیشه بر قراره
 

شاید بگم یه روزی، شهادتت مبارک

خلاصه از دل و جان، ز هر کجای ایران
 

بدون کیک و کادو، تولدت مبارک

 

شعر:علی میرزایی 

   

 

 

لطفا برای کامنت گذاشتن به بالای پست مراجعه کنید